ابراهیم ساوالان ; «قاراباغ» آشنای ذهن و زبان مردم منطقه
فرض کنیم حکومتی در عراق لغاتی مانند بصره، بغداد و موصل را که طی هزار سال با روح و روان ساکنان آن مناطق و همسایگان آنها عجین شده، کنار گذاشته و اسامی سومر، بابل و اککد را از کتب باستانشناسان استخراج کرده و بر روی آن ایالتها بچسباند و یا حزبی بخواهد لغاتی مانند هخامنش، سیاهجامگان و اتابکان را جایگزین اسامی ملموس و آشنایی مانند شیراز، خراسان و آذربایجان کند، همین یک اقدام ثابت خواهد کرد که این حکومتها و احزاب چقدر با واقعیات روی خاک بیگانهاند و هوس سیریناپذیری برای جعل و تحریف تاریخ داشته و درصددند برای ادعاها و حکومتشان قدمت و صبغه تاریخی بتراشند.
چسباندن لغت آرساق یا آرتساق به منطقه قاراباغ نیز چیزی شبیه همین است. هزار سال است که لغت قاراباغ آشنای ذهن و زبان همه مردمان منطقه، حتی خود ارامنه است و آن عده از ارامنه که خصومتی با لغت قاراباغ دارند اصطلاح ناگورنو- قاراباغ را ترجیح داده و از آرساق استفاده نمیکنند. تنها اقلیت جنایتکاری اقدام به نبش قبر این لغت از تواریخ یونانی و تحریف آن کردهاند. شایان ذکر است موسس سلسله اشکانیان که در فارسی ارشک و آرشاک، در ترکی و رومی آرشاق و آرساق و در یونانی آرساسِس نامیده شده در ارمنی آرساق نام دارد و تازه به دوران رسیدههایی که میخواهند قدمت حضورشان در قاراباغ را به ماقبل میلاد پیوند بزنند نام آن پادشاه را مصادره به نفع کردند.
تاریخنگاری ایرانی و ارمنی رفتار مشابهی در قبال اشکانیان دارند. ایرانیها هرچند اشکانیان یا پارتها را طایفهای از آریاییها معرفی میکنند ولی علاقهای به بازگویی تاریخ آنها نداشته بعد از هخامنشیها با یک پرش سهگام از فراز پانصد سال گذشته و خود را به ساسانیان میرسانند. حکیم فردوسی نیز به این سکوت تاریخی اشاره دارد:
کنون ای سُراینده فرتوت مرد
سوی گاهِ اشکانیان بازگرد.
بزرگان که از تخم آرش بُدند
دلیر و سبکبار و سرکش بُدند.
از ایشان جز از نام نشنیدهام
نه در نامهی خسروان دیدهام.
تاریخنگاری ارمنی نیز دلخوشی از اشکانیان و شخص آرشاق ندارد زیرا آن قهرمان بر علیه یونانیها و سلوکیه قیام کرده جُل و پلاس آنها را از آسیا بیرون ریخته و این اصلا خوشآیند کسانی که خود را وارث یونانیها در آسیا میدانند نیست ولی برای سرقت قدمت و اثبات تاریخیت هم که شده از آن نام دست برنمیدارند.