ابراهیم ساوالان: فوریه، تزاریسم و خون
فوریه 1806 ژنرال سیسیانوف روس در باکو کشته شد. فوریه 1918 روسها اوکراین و گرجستان را دوباره بلعیدند و امروز 25 فوریه سالروز سرنگونی گرجستان است. اما مهمترین وقایع تاریخ روسیه و آذربایجان، در شب بین 26 و 27 فوریه رخ داده که یکی انقلاب فوریه 1917 و دیگری نسلکُشی خوجالی در سال 1992 توسط روسیه و ارمنستان است.
انقلاب فوریه برای روسیه شادی اولیه و فلاکت دائمی به همراه داشت. سال 1905 آزادی نسبی خوبی به ساکنان روسیه داده شد و بعدها نیکلای فرمان عفو عمومی صادر کرده کشور را در مسیر آزادی و ترقی قرار داد که اعتراض 36 ساعته جوانان پتروگراد با کمتر از صد کشته برای دو طرف، باعث استعفای نیکلای دوم شد و آلکساندر کرنسکی حکومت را در دست گرفت.
شادمندان آن انقلاب کمهزینه ندانستند که چه سرنوشتی در انتظارشان هست. نخبگان ملی جمهوریهای غیرروس بخاطر اعتمادی که به کرنسکی داشتند خواستار جدایی نشدند ولی هشت ماه بعد که بلشویکها برعلیه انقلاب فوریه کودتا کرده، نامش را انقلاب اکتبر نهادند، دیگری جایی برای خوشبینی نبود. دو هفته بعد اوکراین اعلام استقلال کرده، پیشتاز استقلال سایر جمهوریها شد.
در یک دید کلی، انقلاب فوریه روسیه شبیه انقلاب فوریه ایران (بهمن) بود که نیکلای دوم، کرنسکی و بلشویکها جایشان را به پهلوی دوم، بازرگان و حزبالهیها دادند. با این تفاوت که ایران در مسیر اصلاح نبود و حزبالهیها در همان دوران بازرگان نیز دست برتر بودند؛ ولی در دوره کرنسکی، بلشویکها تازه از اروپا و آمریکا عازم روسیه شده، مهیای سرقت انقلاب و آزادی میشدند.
پالئولوگ، سفیر فرانسه در روسیه، روز آغاز حکومت کرنسکی نوشت: «کرنسکی تا ظهور تزار دیگر اختیاردار کشور خواهد بود. تزاریسم؛ تنها شکل رسمی حکومت در روسیه نیست. بلکه پایه و چهارچوب اجتماعی روسیه است. تمام زندگی اجتماعی ملت روس با تزاریسم آمیخته است. خارج از تزاریسم دیگر در روسیه چیزی نیست.»
کرنسکی حکم اعدام را لغو کرده، اجازه کشتار خانواده تزار و اعضای حکومت قبلی را نداد. سناتوری فرانسوی به او گفت که «صلاح شما در این است که تشنگی انتقام و خون این مردم را بطرف پادشاه مخلوع هدایت کنید وگرنه دیگران این خشم و تشنگی را به سمت خودتان روانه خواهند کرد.» که نُه ماه بعد، تزار بعدی روسیه به ملتی که خواهان خون بود، پاسخ مثبت داد و خونریزی تزار های بعدی ابعاد جهانی به خود گرفت.