میدان پُر از عزادار بود ولی اقلیت بسیار کوچکی از جوانان سینهزنی میکردند و بقیه بیتفاوت تماشا میکردند. یک درجهدار و دو سرباز انتظامی نیز گوشهای ایستاده بودند. از سمتی از میدان پچپچی آغاز شد که از قرار یکی از سربازها سنّی است و همین پچپچ، تماشاچیان را به وسط گود کشاند و همه با جان و دل سینهزنی کردند که مبادا آن سنّی احساس کند که ارادت اینها به امام کمرنگ شده است. قیامتی شد. همه داخل میدان بودند و هیچکس کنار نایستاده بود.
کاربران ایرانی همیشه از عدم حضور زنان در استادیوم و سایر مراسم عمومی گله میکردند ولی همین که فیفا، فضای ایرانی را فضایی مردانه نشان داد، همه به خروش آمده اعتراض کردند که چرا فیفا زنان ما را نمیبیند و زن ایرانی در همه جشنها و عرصههای اجتماعی، سیاسی و ورزشی تا بالاترین سطوح حاضر بوده و فضای ایرانی حتی مختلطتر از پاریس است. اینها از اینکه، یک بیگانه تماشایشان کند و شاید مسخره هم بکند بههم میریزند که احتمالا دلایلی مانند عدم اعتماد به خود و هراس از مواجه با دیگران داشته باشد.
بیگانهستیزی یا بیگانههراسی، خصیصه این جماعت است. با حضور یک ناشناس در مهمانی خودشان را گم کرده ساعتها به آماده کردن ظاهرشان سپری میکنند. در اعتراض برعلیه شاه، مرگ بر آمریکا و در جنبش سبز مرگ بر روسیه میگویند و وای به حال اندیشه و افرادی که از نظر اینها بیگانه فرض شود. برای همین، حکومت سعی دارد آزادی زنان را امری بیگانه و وارداتی معرفی کند و طرف مقابل نیز محدودیت زنان را فرهنگی میداند که توسط عربهای بیگانه تحمیل شده است.
شوونیسم ایرانی بر این خصلت ویرانگر سوار شده، زبان ترکی را بیگانه، ولی خود ترکها را خودی تعریف کرده است. میگویند اینها همینجایی بودند ولی ترکی صحبت نمیکردند تا اینکه لغات و افعال ترکی، از استپها به اینجا آمده جایگزین زبان قدیمی اینها شد. ولی این شوونیسم زبان عربی را با جان و دل پذیرفته، خود عربها را بیگانگانی در این مرز پرگهر میداند. برای همین سنّیهراسی در لفافه دشمنی با عثمانی و عربستان، هراس از زبان ترکی و عربستیزی، رایجترین نوع بیگانههراسی ایرانی است و سیاسیها نیز به قصد بهرهبرداری از این خصلت، غربستیزی را به این مردمِ غیرستیز چپانده، امکان دوستی با همسایهها و دیگران را برای همیشه مسدود کردند.
نویسنده: ابراهیم رشیدی