آیا آخرالزمان بورس فرا رسیده است؟
دقیقا دو هفته است که بخش قابل توجهی از جمعیت ایران با نگرانی شاخصها و نمودارهای بورس را دنبال میکنند. دقیقا ۱۴ روز است که سقوط نسبی بورس، خواب از سر طبقات مختلف ربوده است؛ از خردهسرمایهدارانی گرفته که با فروش فرش زیر پایشان آخرین بخت خود را در بازار سهام آزمودهاند، تا سرمایهداران بزرگ که در یک سال گذشته ارزش داراییهایشان را دور از گزند تورم و کاهش ارزش پول ملی، چندین و چند برابر کردهاند.
حالا سایه ترسناک تردید روی بازار بورس سنگینی میکند. هنوز اتفاق خاص و غیرطبیعی رخ نداده است، اما بسیاری نگرانند نکند آخرالزمان ترکیدن «بمب ساعتی» یا «حباب بزرگ» فرا رسیده باشد؟
***
روند نزولی شاخص کل بورس از روز دوشنبه ۲۰مرداد۱۳۹۹ آغاز شده است و تا روز دوشنبه سوم شهریور ۱۳۹۹ شاخص کل حدود ۲۰ درصد کاهش پیدا کرده است.
نوسان و بالا و پایین البته طبیعت بازار سرمایه است، ضمن اینکه بازار بورس ایران در چند ماه گذشته آنقدر رشد داشته است که سقوط فعلی در آن به چشم نیاید. کاهش ۲۰ درصدی شاخص کل در بازاری که به نسبت ابتدای سال بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصد رشد داشته است، چیزی به حساب نمیآید. در بدترین حالت یک تغییر جزئی است که میتواند نشانه اصلاح بازار و ثبات نسبتا بلندمدت در بازار باشد.
اما این نوسان باعث تشویش و نگرانی گسترده شده و به خصوص سهامداران حقیقی را مضطرب و نگران کرده است.
بر اساس آمار، چیزی نزدیک به ۱۶ میلیون ایرانی کد سهامداری دارند که دستکم نیمی از آنها در یک ماه گذشته مشغول معامله بودهاند. این تازه بدون احتساب جمعیت ۴۹ میلیون نفری سهامداران عدالت است. اگر سهام عدالت را کنار بگذاریم و تنها هر یک از ۱۶ میلیون سهامدار را نماینده یک خانواده ۳ نفری فرض کنیم، به این نتیجه میرسیم که سرمایه نیمی از جمعیت کل کشور تحت اثر مستقیم نوسانهای بورس قرار دارد.
گزارشها نشان میدهند روز دوشنبه سهامداران حقیقی بیش از ۷۲۰۰ میلیارد تومان پولشان را از بازار بیرون کشیدهاند. اگر میزان خروج روز شنبه و یکشنبه را هم حساب کنیم، میزان خروج پول سهامداران حقیقی به بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان میرسد. البته سهامداران حقوقی از در جبران درآمده و با خرید بخشی از سهم حقیقیها، تلاش کردهاند تا جلوی سقوط بیشتر بازار را بگیرند. این میتواند بالقوه یک نشانه مثبت از روزهای پیش رو باشد. حقیقیها افراد عادیاند که وارد بازار میشوند و حقوقی به شرکتها، بانکها، صندوقهای سرمایهگذاری گفته میشود که همهشان هم دولتی نیستند. معمولا حقوقیها دانش و تجربه بیشتری از سهامداران عادی دارند. در سقوطهای مقطعی معمولا حقیقیها در صف فروش میایستند و حقوقیها خریدارند، کما اینکه در رشد مقطعی به عکس جای حقیقی و حقوقی در صف خرید و فروش عوض میشود.
اما بیم این هم وجود دارد که حقوقیها برای حفظ ارزش بازار، دست به ریسک زده و تلاش کردهاند جلوی خروج سهامداران عادی را بگیرند. باید منتظر ماند و دید آیا در روزهای آینده حقوقیها هم به صف فروشندهها خواهند پیوست؟ آیا سقوط بورس همچنان ادامه خواهد داشت؟ در این صورت چه بر سر اقتصاد و جامعه ایران خواهد آمد؟ هزاران میلیارد تومان پول سرگردانی که از بورس خارج میشود کدام بازارها را ویران خواهد کرد؟
بورس در ایران کلاف بزرگ و پیچیده و سردرگمی است که سرنخ آن از دست همه در رفته است. بسیاری بر این عقیدهاند که سرنخ بازار سرمایه در دست دولت است و پشت این نوسانها هم نقشه و توطئهای نهفته است. چرا که عملا دولت همهکاره و اختیاردار بازار است. نهادی که میتواند با تصمیمات خود برای عرضه باقیمانده داراییهای خود در چند شرکت پالایشی، بازار را به هم بریزد. اما چرا؟
در شرایطی که همه راههای حیات اقتصادی کشور بسته شده، تمام امید دولت بازارهای مالی است. جمع شدن داراییهای سرگردان برای خرید سهام شرکتها و خرید اوراق بدهی دولت در حال حاضر مطمئنترین و کمخطرترین راه ممکن برای جبران کسری بودجه دولت از یکسو و از سوی دیگر تزریق کورسوی امید به تولید ایران در وانفسای رکود انباشته اقتصادی است.
اما این ساختمان عظیم روی بستری به شدت ناپایدار بنا شده و روز به روز روی آن بار اضافی گذاشته شده است. آن قدر که بیم فروریختن آن، خواب از سر سهامداران و دولت و ناظران میرباید. فروپاشی بورس تهران به معنی فروپاشی کامل اقتصاد خصوصی و عمومی است.
در شرایط کنونی کسی از سقوط بورس منتفع نخواهد شد. چه دولت، چه سرمایهداران بزرگ و چه خردهسهامدارانی که تمام دار و ندارشان را به میان آوردهاند.