آسیمیلاسیون و گروههای منفصلِ اجتماعی در آذربایجان ( ۳ ) – دکتر شهرام پناهی خیاوی
ادامه از هفته قبل
همچنین، ما در این سالها از دو حوزۀ مطالعاتی، غفلت کردهایم که عبارتاند از: جامعهشناسی زبان (Sociology of language) و زبانشناسی اجتماعی (Sociolinguistics). اوّلی، بهمطالعۀ تأثیرات عوامل اجتماعی مانند هنجارهای فرهنگی، توقعات و بافت بر ویژگیها و مدلهای زبانی آنان میپردازد. و دوّمی، شاخهای از علم جامعهشناسیاستکه به بررسی اثر زبان بر جامعه میپردازد. هردوی این دو حوزه با همدیگر پیوند نزدیکی دارند و یقیناً میتوانند به بسیاری از سؤالات ما در زمینۀ مشکلات معاصر پاسخ دهند.44 مضافاً، چگونه میتوان دربارۀ تفکرات و اندیشههای مردمان عادی تحقیق کرد؟ علیهذا، اندکی فراتر به انواع مطالعات روانشناسی، روانشناسی تاریخی45 و اجتماعی46 نیاز داریم تا به غور و بررسی دربارۀ آندسته از مسائل پنهان و مطرحنشده بپردازیم که برخی از اعضای جامعه را در مورد زبان رسمی و مشروع آذربایجان مردد ساخته است. ازاینرو، تنها شکلی از تحلیل و شیوهای از بررسی که به درون روابط مبهم و پیچیدۀ ساختاری و جازمهای سیاسیاجتماعی درونزا و برونزا متکیاست، میتواند به آشکار ساختن و تبیین علل زیربنایی تغییرات بَدفُرم اجتماعی کمک نماید. حال که بهنقش حیاتی زبان جامعه پیبردیم و اهمیت آن را تشخیص دادیم، آیا نباید بهبازنگری و بازنویسی مسائل بپردازیم و از این طریق بهنقش موضوع فوقالاشعار صحّه بگذاریم؟ اما این کافی نیست، ما باید گامی فراتر نهیم و نه فقط واقعیات جدید را اضافه کنیم، بلکه درک جدیدی از آنها ارائه دهیم و کل چشمانداز جامعه باید بر اساس این تغییر و تحولات اصلاح گردد.
مطابق انتظار زندگی کوتاه است و ما باید میان مرگ در بیخبری و قدرشناسی از حقیقت، که مایه کمال جامعه است، یکی را برگزینیم. مردمان آذربایجان در پاسداری از میراث فرهنگی خود باید قاطعانه اراده کنند که یا در قلمرو وجدان باشند یا هیچ. اگر برای بهتر شدن اوضاع تلاشی نکنیم، انسانیت خود را از دست دادهایم. حتی لازم نیست یک روز هم استراحت کنیم. برای مواجهه با جنبههای نژادپرستی پنهان جریان «ایرانشهری» لازم است زیر و بم اندیشههای آنها را بهتر از خودشان بشناسیم و به سرعت فعالیتهای علمی خود را ارتقاء دهیم. به هر روی ناسیونالیسم ایرانی قمار بزرگی است، چون اگر ببازند، خود گرفتار استحاله در گروه مقابل خواهند شد. ایدئولوژی آنها یک ضعف اساسی دارد، ضعفی که ولادیمیر پوتین «از توهم منحصربهفرد بودن» در توصیفِ ایدئولوژی نازیهای دورۀ معاصر از آن یاد کرده است،47 گرچه آخرین کاری را هم که ما در حمله به اوکراین از او به یاد داریم همین توهمات در بارۀ عظمت ملّت روس بوده است، لذا او و یا هر ایدئولوژی نژادپرستانه به اندیشمندان صادقی که با وجدانشان رأی میدهند، کاری ندارند، بلکه به خیانتکاران و تبهکاران رأی میدهند و در اینجا نیز ما یقین داریم که فارس کردن مردم آذربایجان برای برخی ملیگرایان ایرانی یک ایدهآل دست نیافتنی است و مردم کشور از تمامی اقوام و ملیتها هم باید تصمیم خود را بگیرند که آیا ایران میخواهد به لحاظ ناسیونالیسم افراطی به یک نقطۀ سیاه در نقشه جهان تبدیل شود یا به یک امت ـ ملت واحد که سنت برجستۀ احترام گذاشتن به همدیگر و همزیستی مسالمت آمیز را رعایت میکند.
معذلک، با وجود گذشت یک قرن از سیاستهای ملیگرایی ایرانی و آن سرگذشتهای دردناک آیا میتوان با آنان گفتوگو کرد؟ به نظر من امکان این کار بعید به نظر میرسد. وقتی پنداشتی در ذهن انسان جای گرفت، از میان برداشتن آن تقریباً غیرممکن است و تا ابد در ذهن باقی میماند. تاریخ آنها، تاریخ انسانیت نیست، تاریخ روایتِ برتری نژادی است، لذا حقیقتِ تاریخی در مورد زبان و هویت ترکان آذربایجان، داستانی نیست که شونیستها از حقیقت درست میکنند و داستانی که در مغز مخاطبان جای میدهند (شبیه نوعی دستگاه برگردان حقیقت)، بالعکس ما به آنها میگوییم اگر ما روح داشته باشیم از مهریاست که به زبان و هویت خود میورزیم، مهری که در گذر زمان پایدار و زنده میماند و حتی مرگ هم باعث نمیشود که از هم بگسلد. ما موهبت بینش خود را مدیون زبان مادریمان هستیم و سرانجام، شب طولانی تاریکی به پایان خواهد رسید. بیتردید، مواجهه با شرارت، انسانهای نیک را متحد میکند. در میان سه گروه هویتستیز، بیهویت و هویتگرا، برداشت من این است که اگرچه خوبیها و بدیهای بسیاری وجود دارند، اما ما باید متحد شویم، بجنگیم و شیطان را متوقف کنیم.
همانطور که پیشتر گفتم، ناسیونالیسم ایرانی یک مکتب فکری نیست، بلکه یک بیماری است که روح را به تباهی میکشاند. آنچه ما شاهدیم بیحرمتی به انسانیت است و اگر اقدامی نکنیم، کشورمان در دریایی از آشوب غرق خواهد شد. باید بدانیم که سوگند عناد ابدی آنها با هویت اقوام، پابرجا خواهد ماند. آنها ایدئولوژی هستند که چون قدرت را لمس کردهاند، نژادپرستتر هم شدهاند، اما مسلماً اگر روزی این ایدئولوژی تسلیم منطق نشود، ناگزیر تسلیم اجبار خواهد شد. آنها باید بدانند که افکار قرون وسطایی و فرضیههای تلفیقیشان ما را تغییر نخواهد داد. پس از گذشت یک قرن از تلاش بیوقفه آنها برای از بین بردن هویت ملل ایرانی، تنها میتوان فهمید که به همان اندازه که دانش از دست دادهاند، دانشی به دست نیاوردهاند. و این ما هستیم که با اطلاعات و هوشمندی به آنها پاسخ خواهیم داد.
هر تمدن در تاریخ رمزی دارد و هر لحظه یک تقاطع است و به آنها خواهیم فهماند که قویترین و فولادیترین بخش از شخصیت وجودی ما میهنپرستی است و قدرت ما در اعتبار تاریخیمان نهفته است. گرچه مهمترین ارزش یک آذربایجانی شجاعت و فروتنی اوست، لیکن بدون مبارزه هم از وظیفهاش دست نخواهد کشید، زیرا جزو استثناییترین ملل دنیا هستیم که درک فعالانهاش از گذشته به تواناییاش در زمان حال کمک میکند. پس ما نویسنده سرنوشت خودمان هستیم، فقط کافی است درست عمل کنیم.
در پایان، اذعان میکنم که این مقاله کاوشی عمیق در زمینۀ آسیمیلگی نبود، بلکه بیشتر شبیه آغاز یک کار است. از تمام خوانندگان عذرخواهی میکنم که گاه به دلیل برخی کلیگوییها، متن حاضر با لحنی آموزگارمنشانه و نصیحتمآبانه خستهکننده شده است. با این حال، بهعنوان یک متخصص تاریخ، مطمئنم که شرایط در جامعۀ آذربایجان کنونی بسیار مخاطرهآمیز است. ذاتِ بحرانی موقعیت و عقل و مسئولیت ایجاب میکند که بهسرعت چارهاندیشی کنیم. ترکان آذربایجان با تاریخی هزاران ساله در این خطه، سخت تلاش کردهاند و نباید هویت خود را از دست بدهند. ما مصمم به پایان دادن به تبعیض علیه زبان ترکی هستیم، اما باید هزینۀ گزاف رواج بیهویتی و تباهی در جامعۀ امروزی را نیز در نظر بگیریم. ما از این بحران هم گذر خواهیم کرد، فقط کافی است از اشتباهات گذشته درس بگیریم و از قدرت خود آگاه باشیم. اندیشهها قدرتمندتر از سلاحاند و باید مردم را جذب و دلهایشان را به دست آوریم. همگی مریدان یک حقیقت بزرگ هستیم و باید دایرهای از مسئولیتها باشیم. تکتک نفسهای ما باید به صلاحدید آذربایجان باشد و تمامی تکاپوهایمان به آگاهسازی منظم جامعه در خصوص اهمیت و احساس به زبان مادری معطوف گردد. بدون احساس به زبان مادری جماعت خود، نمیتوانیم برای تعالی جامعهمان تلاش کنیم. همواره احساسات، بهوجودآورندۀ احساسات دیگر هستند و به مرور، علاقه به زبان ترکی بیتفاوتها را هم در کمترین زمان شیفتۀ هویت خود خواهد کرد و عشق به زبان اجدادی در تمام فضای اطراف زندگیمان عطرآگین خواهد شد.
زبان ترکی در رگهایمان غلیظتر از خون جاری است. ما همانی خواهیم شد که هستیم، هویت ما در گرو زبانمان است و با هر معیار فرهنگی و اجتماعی، یا ترکیبی از آنها که به مسائل آذربایجان بنگریم، درمییابیم که خطمشی زندگی یک آذربایجانی در طول زمان تنها با جریان رو به تکامل زبانش برجسته خواهد شد. هر کدام از ما به یک آذربایجان تبدیل خواهیم شد و در اینجا است که باید همدل و تشویقکننده هم باشیم. مطمئنم که در کنار هم اعجاز خواهیم کرد و در نهایت، انتخاب با ماست. تنها چیزی که باقی میماند امید است. امید و مهر به زبان ترکی برای ما آذربایجانیها نمادی از شرافت و تعهدمان به وطن است و فرهنگ میانی آذربایجان باید آمیزهای تقریباً ثابت از اعتقاد به «عقل» و احساس به «هویت ملی» بهعنوان منشاء حقیقت باشد.
پایان
——————————————————————————————————-
پینوشتها:
1. برندا شفر(Brenda Shaffer)، تحلیلگر تاریخ آذربایجان و مسائل خاورمیانه، تفکیک مناسبی از انواع هویتها در میان آذربایجانیها ارائه میدهد که به سه دسته کلی تقسیم میشود: الف) کسانی که ضمن هویت ملی ایرانی ـ شیعی به هویت قومی خود نیز پایبندند. ب) کسانی که بر بنیان یک فرایند مداوم از آگاهی تاریخی، از هویت ملی ایرانی ـ فارسی جدا شده و هویت ملی مربوط به خود، یعنی هویت ترکی دارند. ج) کسانی که از هویت قومی خود جدا شده و هویت ایرانی ـ فارسی دارند. برای آگاهی بیشتر، رجوع کنید به: برندا شفر، مرزها و برادری: ایران و چالش هویّت آذربایجانی، ترجمۀ یاشار صدقیانی آذر، بیجا: اولوس (نشریه دانشجویی دانشگاه تهران)، 1385، ص 38-27.
2. در شهرستان مشکین شهر (خیاو) واقع در استان اردبیلِ آذربایجان، محوطهای باستانی در نزدیکی روستای ارجق قرار دارد که وسعتی 400 هکتاری را شامل میشود. این منطقه تاریخی از سه بخش دژ نظامی، معبد و قوشا تپه تشکیل شده است. قدمت قلعه و معبد به 1450 سال پیش از میلاد و قدمت قوشا تپه به 7000 تا 8000 سال پیش از میلاد میرسد. بررسیها نشان میدهد که دادههای این محوطه تاریخی در چارچوب اقوام «پروتوتورک یا پروترک (Öntürk)» در سرزمین آذربایجان قابل ارزیابی است و واجد ارزشهای تاریخی فراوانی میباشد.
3. شفر، مرزها و برادری…، ص 37.
4. اصطلاح «محاورۀ ناشنوایان» را از پیتربرگ (Peter Burke) به عاریت گرفتهام. او عدم ارتباط بین «تاریخ و نظریۀ اجتماعی» را با تعابیری نظیر «محاورۀ ناشنوایان» و یا گفتوگوی «کر و لالها» توجیه میکند. (برای آگاهی، نک. پیتر برک، تاریخ و نظریۀ اجتماعی، ترجمۀ غلامرضا جمشیدیها (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1381)، قسمت اوّل). اما منظور این مقاله از اصطلاح یادشده، نه در مفهومی است که برک اشاره کرده، بلکه معرف گروه قلیلی از مردم است که متظاهرانه به غیر از زبان رسمی جامعه سخن میگویند. این امر نوعی رابطۀ «کشمکش و مقاومت» در قلمرو عمومی جامعه را پدید میآورد و اخلال در ارتباطات اجتماعی و فرهنگی را موجب میگردد.
5. در این مقاله، برای اوّلین بار از تعبیر «دگردیسی ناقص زبانی» استفاده میشود. این تعبیر بیشتر شبیه یک مقایسه طنزآلود و خاص است تا تبدیل شدن به اصطلاحی در دستگاه فنی و مفهومی علوم اجتماعی. با این حال، واژۀ «دگردیسی ناقص» را از اصطلاح مرکّب «دگردیسی ناقص (hemi metabolism)» قرض گرفتهام. این اصطلاح در کنار «دگردیسی کامل» یکی از دو نوع دگردیسی در حشرات است. در دگردیسی ناقص، نوزاد حشرات از نظر ویژگیهای ریختشناسی شباهت زیادی به حشرۀ کامل دارد، ولی در کل دارای اختلاف ریختشناسی و زیستشناختی چشمگیری با حشرات کامل از نوع خود است. با تغییر در نحوۀ اطلاق این اصطلاح، سعی در القای دو منظور دارم: اوّلاً، فرومایگی انسانهایی را نشان دهم که عامدانه به زبان مادری و میراث تمدنی سرزمین خود پشت کردهاند. ثانیاً، جنبههایی نارس و ناقص از تلاش برای متشابهسازیهایی را مطرح کنم که طی آن افراد یا گروههایی از جامعه با میراث قومی متفاوت در مسیر فرهنگپذیری فرهنگهای دیگر قرار میگیرند و بهصورت ترحمبرانگیزی آسمیله میشوند بدون آنکه در هیئت جدید شخصی استوار و باهویت باشند.
6. «ازخودبیگانگی یا الیناسیون» قلمرو موضوعی و مفهومی متنوعی دارد، اما در این مقاله، برداشت مارکس در دستنوشتههای اقتصادی ـ فلسفی 1844 مدنظر است که بهطور اخص به انسان بیگانه با طبیعت انسانی خود میپردازد.
7. آر. اف. اتکینسون و دیگران، فلسفۀ تاریخ روششناسی و تاریخنگاری، ترجمه حسینعلی نوذری (تهران: انتشارات طرح نو، 1379)، به نقل از مقالۀ: مایکل استنفورد، مدخلی بر فلسفۀ تاریخ: گذشته، حال، آینده، فلسفۀ تاریخ روششناسی و تاریخنگاری، ص 125.
8. اپورتونیست (opportunist) به فردی فرصتطلب و ابنالوقت اطلاق میشود که برای حفظ منافع خود، خود را با هر شرایطی تطبیق میدهد و به اصطلاح «نان را به نرخ روز میخورد».
9. «طبقات اجتماعی منفصل» در جوامعی با ساختار طبقاتی پیچیده، مانند هندوستان با نظام سلسلهمراتبی کاستها، رخ میدهد. در مورد «گروههای منفصل اجتماعی»، منظور ما بیانگر وضعیّتی تنشآلود در جوامعی است که قوم مرکز سیاستهای یکسانسازی قومی را پیش میبرد. این سیاستها افراد جامعه را به استفاده از زبانی غیر از زبان مشروع آن جامعه وادار میکند و وضعیّت دو ارزشی را در اقلیمی با خصوصیات ائتینیکی متمرکز، مانند آذربایجان، پدید میآورد. این وضعیّت، نوعی تضاد اجتماعی را در میان افراد جامعه، که از آن جدا شدهاند، گسترش میدهد.
10. هویت اجتماعی (Identity) در 5 شاخصۀ اصلی قابل طرح است: عوامل جغرافیایی و اقلیمی؛ عوامل سیاسی و تاریخی؛ عوامل اقتصادی و معیشتی؛ عوامل تربیتی و عوامل فرهنگی (زبان و ادبیات، سنن و آداب و رسوم، اعتقادات اجتماعی و دینی و ماندگارهای تاریخی). برای جزئیات مبسوط دربارۀ این اصطلاح، رجوع کنید به:
Stephen Worchel, Social Identity: International Perspectives, SAGE, 1998.
11. سیاست هویتی(Identity politics)، به سادهترین تعبیر، تکیه بر هویتهای گروهی، قومی یا ملی به جای محور قرار دادن اصول کلی و جهانشمول در سیاست است. در این مقاله، این تعریف ناظر بر دامنه گستردهای از فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی از سوی کردهای مناطق مجاور آذربایجان است که با هدف نفوذ در ارومیه، زنجان، همدان، تبریز و دیگر مناطق، و به واسطه مهاجرتهای غیرعادی، سپس تهییج این مهاجران و تبدیل آن به جریان تفوقطلبی قومی، اشاعه خشونت و ترور، هویت نژادی و ایدئولوژیکی خود را جایگزین هویت قومی مشروع و بومی این خطه کنند و به زبانی ساده، منطقهای که هیچ تعلقی به آن ندارند را تصاحب کنند. این هدف بهخصوص از سوی کشورهای غربی و خاورمیانهای حمایت میشود. مطالعه روند تاریخی آذربایجان غربی در 150 سال گذشته اطلاعات موثقی را در اینباره در اختیار ما خواهد گذاشت. همچنین، برای آگاهی جامعالاطراف در مورد تعاریف سیاست هویتی، نک.
Howard j. Wiarda, Political Culture, political Science, and Identity Poloticals, An Uneasy Alliance, USA: Routledge, University of Geargia, 2014.
12. مسائلی که از دیدگاه یورگن هابرماس (Jürgen Habermas)مطرح شد، برداشت شخصی من از نظریات اوست و ممکن است با برداشت دیگر خوانندگان متفاوت باشد. همانطور که میدانیم، یکی از بهترین ایدههای هابرماس، نظریۀ «کنش تفاهمی یا کنش (The Theory of Communicative Action)» است. فحوای این نظریه آن است که کنشگران در جامعه با مباحثۀ استدلالی، توافق و همکاری، بهدنبال دستیابی به فهم مشترک و کنشهای تفاهمی هستند. از نظر من، در چارچوب مباحث پیچیدۀ هابرماس در زمینۀ خردگرایی ارتباطی، طرح اجتماعی پیونددهندۀ زیست جهان و نظریۀ مدرنیته، میتوان زبان رسمی جامعه را بهمثابۀ عاملّی برای فهم هنجاری برشمرد که بهوفاق و همکاری اجتماعی میانجامد و باعث تعالی آن میشود. برای آگاهی از نظریات هابرماس در موضوع نظریۀ کنش تفاهمی، نک.
Jürgen Habemas, “Theorie des Kommunikativen Handelns” (2 Bände), German suhrkamp; Neuauflage. Edition (January 1, 1997)
13. ویلبرت ای. مور. تغییر اجتماعی، ترجمۀ پرویز صالحی (تهران: سمت، 1381) ص 17.
14. نظام اجتماعی مورد نظر ما تنها از طریق بررسی دقیق و موشکافانه تمام ویژگیهای اجتماعی و عوامل مؤثر بر جامعه قابل ارزیابی است و بالطبع، وصول به نتایج مطمئن در این زمینه مستلزم مباحث مبسوط و مفصلی خواهد بود که در این مقاله مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد. از منظر تکنیکی، در بررسی جهات تغییر در محتوای درونی نظام اجتماعی یاد شده میتوان سه جنبه نقشآفرینان، فرمها (الگوهای تعامل) و کارکردها (نتایج عمدی یا غیرعمدی عمل) را از یکدیگر تفکیک کرد. هر کدام از این سه جنبه تا حدی تغییرپذیری مستقل دارند، به این معنی که هر یک از آنها ممکن است تغییر کند بدون اینکه در جنبههای دیگر تغییرات اساسی ایجاد شود. در این میان، اگر عنصر یا واحدی که تغییر در آن رخ داده است بهطور برجسته قابل تشخیص باشد، تمایز منابع یا علل داخلی و خارجی نیز امکانپذیر خواهد بود.نک. همان، ص 42.
15. استنفورد، مدخلی بر فلسفۀ تاریخ: گذشته، حال، آینده (1)، ص73.
16. «دماگوژی (Demagogue) یا عوامفریبی یا مردمفریبی» در زبان سیاسی جدید بهمعنی گمراه کردن مردم از طریق اطلاعات دروغ تعبیر میشود و «دماگوگ یا عوام فریب» کسی است که با ادعا و دروغهای بیپایه و اساس و با تحریف حقایق سعی میکند مردم را به سوی دیدگاه خود جلب نماید. برای اطلاعات کوتاهی از این اصطلاح، نگاه کنید: داریوش آشوری، دانشنامۀ سیاسی (فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی) (تهران: انتشارات مروارید، 1384، چ12)، ص 157.
17. بنا به اعتقاد ناسیونالیستهای ایرانی، زبان آذری، زبانی از خانواده زبانهای ایرانی غربی که پیش از گسترش زبان ترکی در منطقه آذربایجان رایج بوده، زبانی باستان و مستقل است. سید احمد کسروی نخستین کسی بود که در سال ۱۳۰۴ شمسی، در کتاب «آذری یا زبان باستان آذربایجان» با ادلههای ناقص، توضیحات مبهم و مبتنی بر تحریفات تاریخی بیشمار، کوشید آن را به صورت یک نظریۀ مدون مطرح کند. برای کتاب یادشده، نک. سید احمد کسروی، آذری یا زبان باستان آذربایجان (تهران: نشر هزاره، ۱۳۸۵). معالوصف، متفکران آذربایجانی در مقالات و نقدهای بسیاری فرضیه یادشده را مردود شمرده و روشن ساختهاند که چگونه افراطیون فارسگرا با طرح یک بحث غیرعلمی، عامدانه و برای وصول مقاصد نژادپرستانه خود، تاریخ و هویت آذربایجان را تحریف کردهاند. برای یکی از این ردیهها که واجد اسلوب علمی و روششناختی بینظیری است، نگاه کنید: حسین محمدزاده صدیق، فرضیۀ زبان آذری و کسروی (تهران: نشر تکدرخت، 1389).
18. در یک قرن گذشته، اصطلاح «آذری» با مقاصد مختلفی به کار رفته است. برداشت نخبگان فارس و گاهاً سیاسیون کرد (به دلایل سیاسی) با برداشت مردم عادی یکی نبوده است. حتی در حال حاضر، زمانی که با عموم مردم فارس صحبت میکنیم، متوجه میشویم که برداشت آنها از «آذری» همان مردم ترک آذربایجان است که به اختصار به آنها «آذری» میگویند.در مقابل، بخش دیگری از مردم فارس که تحت تأثیر تعالیم نژادپرستانه نخبگان فارس بودهاند، برداشتی به شدت ترکستیزانه از اصطلاح «آذری» دارند. هدف آنها از کاربرد این اصطلاح، انکار پیوستگی نژادی و هویتی مردم آذربایجان ایران با ملت آذربایجان شمالی و قفقاز و ترکیه و اثبات هویت ایرانی – فارسی آنها است. اما حقیقتی که این افراد از توضیح آن ناتوان هستند این است که قواعد دستوری و زبانی که مردم آذربایجان کنونی بدان سخن میگویند، زبان ترکی است. لذا آنها از ترفند دیگری استفاده میکنند و مدعی میشوند که «آذری» به آن دسته از ترکهای آذربایجانی اطلاق میشود که دیگر از زبان ترکی استفاده نمیکنند. با این حال، این افراد چون با لحجۀ ترکی فارسی حرف میزنند، لحجۀ آنها شبیه به لحجۀ یک فارس اصفهانی، یزدی یا کرمانی است. با این وصف، «آذری» یا «آذریهای آذربایجان» در نظر این افراد، همانا آذربایجانیهای آسیمیلهشدهای هستند که با لحجۀ ترکی فارسی صحبت میکنند. و یا اگر اصرار دارند به همۀ مردم آذربایجان «آذری» اطلاق کنند، چنانچه گفته شد، این یک جریان تصنعی – تبلیغی است که بیشتر مبتنی بر برداشت متقدم آنها از اختلاف نژادی و هویتی بین مردم آذربایجان ایران و هم نژادنشان در آذربایجان شمالی و دیگر ملتهای ترک سایر کشورهای همسایه و منطقه و جهان است.
19. «طرح بسندگی زبان فارس» در خرداد سال 1398 توسط معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش به مدارس کشور ابلاغ شد. این طرح با هدف گسترش «عدالت آموزشی» در مناطق دو زبانه تدوین شده است.وزارت آموزش و پرورش در این طرح با اتکا به برخی شیوههای ارزیابی، به دنبال سنجش آغازین کودکانی است که زبان مادری آنها فارسی نیست. هدف از این سنجش، تعیین صلاحیت این کودکان برای ورود به آموزش و پرورش است. طرح بسندگی، عدم کفایت زبان فارسی در کودکان غیرفارسیزبان را به عنوان یک ناتوانی تلقی میکند و با آن مانند مواردی همچون کمشنوایی، کمبینایی یا اختلال یادگیری برخورد میشود. ناگفته پیداست که وزارت آموزش و پرورش در طول 40 سال گذشته، برخلاف قوانین کشوری (نظیر اصل پانزدهم و نوزدهم قانون اساسی) هیچگونه تلاشی برای آموزش زبان مادری به کودکان غیرفارسیزبان انجام نداده است. عدم حسن نیت این وزارتخانه در این زمینه، نشان میدهد که سیاست بسندگی زبان فارسی در چارچوب تخریب هویتی اقوام طراحی شده و متضمن و مؤید نوعی «ژنوساید فرهنگی» در مناطق دو زبانه است.
20. استفادۀ من از عبارت فوق، برگرفته از ایدههای مایکل استنفورد (Michael Stanford)، استاد برجستۀ تاریخ، دربارۀ یکی از مناقشات جنگهای صلیبی است. با تغییر برخی کلمات در این عبارت، آن را با هدف توصیف کوتاه واقعۀ پژوهش حاضر، همسو و سازگار نمودم.به طور کلی، شیوۀ اقتباس و وامگیری از کلمات و عبارات دیگران، روشی است که در اکثر تحقیقات من برای تنظیم متن ادبی به کار میرود. در این روش، از کلمات و عباراتی که توسط نویسندگان، فیلمنامهنویسان و حتی مردم عادی دربارۀ یک موضوع خاص یا با مقاصد مختلف بیان شدهاند، به عنوان منبع الهامی برای تطبیق احساسات و توصیفات خود استفاده میکنم. با اینکه این کار مستلزم دقت نظر و ظرافت بسیاری است و میتواند زمان پژوهش را به طور قابل توجهی افزایش دهد، اما معتقدم که در نهایت، به صلابت و تأثیرگذاری یک فعالیت علمی، به ویژه در حوزۀ فلسفه، کمک شایانی میکند. سراسر تحقیق حاضر نیز مملو از نمونههایی از این شیوه است. ناگفته نماند که در راستای رعایت امانت پژوهشی، همواره تلاش میکنم تا منبع و روایت اصلی را تا حد امکان در پاورقی ذکر نمایم. مطالعۀ بیشتر دربارۀ سخنان استنفورد در موضوع یاد شده، مراجعه کنید به: مایکل استنفورد، درآمدی بر تاریخپژوهی، ترجمۀ مسعود صادقی، تهران: سمت (دانشگاه امام صادق (ع))، 1395، ص 28.
21. برای محققانی که به دنبال مطالعه موضوعات تغییر اجتماعی در مسائل مختلف هستند، توجه به «استمرار، تداوم و برخورد» در موضوع مورد مطالعه و در فرایند زمانی، امری ضروری است. برای این مورد، نک. مور، تغییر اجتماعی، ص 125.
22. برندا شفر تصریح میکند که تبریز از آغاز قرن یازدهم تا دهۀ 1920 میلادی پایتخت تجاری ایران بوده است. برای تأیید این مطلب، نک. شفر، مرزها و برادری…، ص 41.
23. همان، 31.
24. برای نمونه، به «آمار فهرست استانهای ایران بر پایۀ تولید ناخالص ملّی» در (2020/9/1) https://fa.wikipedia.org/wiki مراجعه کنید. همچنین، مقاله عبدالعلی منصف، مجید صامتی و مژدۀ موسوی مدنی با عنوان «رتبهبندی 8 کلان شهر ايران از لحاظ سطح توسعه AHP و طبقهبندی 1390»، در فصلنامه اقتصاد توسعه و برنامهريزی، بهار و تابستان 1393، دورۀ 3، شمارۀ 1، ص 72-51، به بررسی این موضوع میپردازد. برای مطالعه مقالهای تأملبرانگیز دیگر در خصوص درآمد سرانه میان استانهای کشور، مراجعه کنید به: محمدباقر بهشتی، پرویز محمدزاده و عذرا جمشیدی «بررسی نابرابری درآمد میان استانهای ایران با استفاده از رویکرد تحلیل اکتشافی دادههای فضایی»، فصلنامۀ علمی ـ پژوهشی پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، س 26، ش85 ( بهار 1397): 150-109.
25. آذربایجان شرقی، با دارا بودن بالاترین آمار مهاجرت و خودکشی در کشور، به مثابۀ آینهای تمامنما از چالشهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در آذربایجان امروز است..بررسی اظهارات محمدرضا پورمحمدی، استاندار آذربایجان شرقی، در شهریورماه 1399، نشان میدهد که رکود اقتصادی و بیکاری از عوامل اصلی مهاجرت گسترده از این استان هستند. در این باره، نک.
Mehr News Agency: https://www.mehrnews.com/news/4508626. (2020/9/1) & Ostan-as.ir: https://www.ostan-as.ir/News/653/ .(2020/9/1) https://www.ostan-as.ir/News/653/.(2020/9/1)
همچنین، آمارهای تکاندهنده از رتبه اوّل آذربایجان شرقی در میزان خودکشی، زنگ خطری را به صدا در میآورد که بیانگر پیچیدگی شرایط و ضرورت توجه به تغییرات فرهنگی و هویتی در این استان است. . برای آمار یادشده مراجعه شود به مقالهای با عنوان: «بالاتر از سیاهی رنگی نیست: رتبۀ اوّل آذربایجان شرقی در میزان خودکشی» در nasrnews.ir/detail/26679(2020.10.4).
26. تحلیلهای دقیقتر این موضوع در کتاب ذیل ارائه شده است:
Ronald Wardhaugh, An Intoduction to Sociolinguistics, Wiley-Blackwell Publisher; 5 edition December 31, 2001.
27. گزیدۀ فوق از قسمتی از دیالوگ پایانی فیلم روانی (Psycho) محصول سال 1960 به کارگردانی آلفرد هیچکاک است. منتقدان این فیلم را یکی از برترین فیلمهای ژانر وحشت با مضمون روانشناسانه در تاریخ سینما میدانند. نگارنده این سطور برای توضیح منظوری که پیشتر مطرح شد، این گزیده را مفید یافت.
28. مور، تغییر اجتماعی، ص21.
29. شفر، مرزها و برادری…، ص 36.
30. مور، تغییر اجتماعی، ص31.
31. همان، 104.
32. همان، ص105.
33. این گذشتۀ تاریخی، زیربنای تمام جوامع را تشکیل میدهد. اگر از خود بپرسیم که چگونه با گذشتهها پیوند میخوریم، پاسخ این است که این پیوند به سه طریق ممکن است: اوّل، بهکمک حافظه؛ دوم، از طریق نسلها (نسل به نسل) و سوم بهکمک فرهنگ. (استنفورد، مدخلی بر فلسفۀ تاریخ: گذشته، حال، آینده، ص102). ازاینرو، کشمکش زبانی در یک جامعه، هر سه مبحث بالا را تهدید میکند. در این میان، واژۀ فرهنگپذیری از مفهوم انتقالی عوامل «فرهنگی» یا «اجتماعی» از جامعهای به جامعه دیگر بهوجود آمده است (مور، تغییر اجتماعی، ص123) و یکی از آنها زبان است که بعضاً مبتنی بر دیدگاههای جوامع نژادگرا، به جوامع دیگر از روی اجبار تحمیل میشود.
34. برای آگاهی مختصر از مفهوم «شبکۀ بدون شکاف امور انسانی (Seamless web)»، بنگرید: استنفورد، مدخلی بر فلسفۀ تاریخ: گذشته، حال، آینده، ص 137.
35. حافظۀ جمعی (Collective memory) یا به تعبیر دیگر، حافظۀ تاریخی (Historical Memory)، بیانگر گذشتۀ مشترکی است که گروه اجتماعی را به هم پیوند میدهد. حافظۀ تاریخی چشماندازی کلی و گسترده ارائه میدهد و رویدادهای تاریخی دیرپا یا گذرا را به تصویر میکشد. برای آگاهی بیشتر، نک.
Jeffrey Andrew Barash, Collective Memory & the Historical past, University of Chicago Press, 2016.
36. زندگی در جامعه را میتوان به دو مقولۀ «تعامل اجتماعی» و «تراکم اجتماعی» تقسیم کرد. تعامل یا کنش متقابل اجتماعی، مناسبات و روابط بین افراد را برقرار میسازد؛ روابطی که شامل همکاری، معاضدت، مراقبت، تمایلات عاطفی و احساسی و مبادله و… میشود. تراکم یا گردهمایی اجتماعی نیز نهادهایی مانند زبانها، کلیساها، احزاب سیاسی، مشاغل، باشگاهها، بازارها و همچنین گروههای متحد شده تنها به واسطۀ ویژگیهای مشترک طبقاتی، نژاد یا جنسی یا به واسطۀ دسترسی به منافع مشترک نظیر یک چاه آب یا یک کتابخانه یا یک بیمارستان را به وجود میآورد. مناسبات و روابط فردی نهادهای اجتماعی را به وجود میآورند و تنشهای متقابل موجب پیدایش گردهمایی و تراکم اجتماعی میشوند.
37. مور، تغییر اجتماعی، ص37
38. همان.
39. همان، ص100.
40. همان، ص101.
41. بر اساس دیدگاه فوق، تنش زبانی به عنوان عنصری غیرکارکردی برای جامعه تلقی میشود. «زمانی که رابطۀ یک عنصر با یک نظام ضرورتاً کارکردی نباشد، آن عنصر الزاماً به ادامۀ حیات یا بقای آن نظام کمکی نمیکند و ممکن است غیرکارکردی باشد، به این معنی که به گسیختگی یا نابودی نهایی نظام کمک کند». بنابراین، اگر جامعه میخواهد مانند یک نظام عمل کند و در طول زمان پایدار بماند، باید انواع فعالیتهای اجتماعی نظیر زبان، تولید مثل، اجتماعی شدن جوانان، پذیرش مفاهیم اخلاقی و… را در خود حفظ و نظم را در آن برقرار کند. همان، ص 16-15.
42. همان، ص18.
43. بهباور فلاسفه تاریخ، مفهوم محوری و اساسی تکامل تاریخی «تحول در تداوم» است. ( نک. استنفورد، مدخلی بر فلسفۀ تاریخ: گذشته، حال، آینده، ص 10). این مفهوم به این معناست که جوامع بشری در طول زمان به طور مداوم در حال تغییر و تحول هستند، اما این تغییرات به طور ناگهانی و گسسته رخ نمیدهند، بلکه به تدریج و در طول زمان اتفاق میافتند. به عبارت دیگر، هر جامعهای بر پایه دستاوردها و تجربیات گذشتگان خود بنا میشود و در عین حال، با شرایط و چالشهای جدیدی که در طول زمان با آنها روبهرو میشود، سازگار میشود. فلاسفه تاریخ با بررسی تحولات جوامع مختلف در طول تاریخ، به این نتیجه رسیدهاند که «تحول در تداوم» یک قانون کلی و همیشگی است که در مورد همه جوامع صدق میکند. این قانون به ما کمک میکند تا گذشته را بهتر درک کنیم و آینده را به طور دقیقتر پیشبینی کنیم.
44. به ترتیب منابع پیشرو برای آگاهی کلی از دو حوزۀ «جامعه شناسی زبان» و «زبان شناسی اجتماعی» مفید است:
Fernando Peñalosa, Introduction to the Sociology of Language, Newbury House Publishers, 1981. And R.A.Hudson, Sociolinguistics, Cambridge University press, Second edition, 2001.
45. روانشناسی تاریخی، دانشی میانرشتهای است که به بررسی انگیزههای روانی در بستر تاریخی جامعه میپردازد. این علم برای نیل به این هدف، از تحلیل خاستگاههای عاطفی در رفتارهای سیاسی-اجتماعی گروهها، بررسی وضعیت دوران کودکی و خانواده در گذشته و همچنین مطالعات انسانشناسی یاری میگیرد.
46. روانشناسی اجتماعی، علمِ مطالعۀ اثرِ حضورِ دیگران بر رفتارِ فرد و همچنین بررسیِ چگونگیِ تأثیرِ گروه بر رفتارِ اعضایِ آن است. این علم بر این اصل استوار است که اثرِ دیگران بر فرد، مستلزمِ وجودِ روابطِ متقابلِ بینِ افراد است، از اینرو میتوان روانشناسی اجتماعی را علمِ مطالعۀ رفتارِ متقابلِ انسانها یا علمِ مطالعۀ تعاملِ انسانها نیز تعریف کرد.
47. ولادیمیر پوتین در رژۀ پیروزی سال ۲۰۲۱ میلادی، به مناسبت سالگرد پایان جنگ دوم جهانی، ضمن هشدار دربارۀ قدرت باورهای نازیها در دورۀ معاصر، به تلاش برخی برای احیای ایدئولوژی منحصر به فرد بودن نازیها اشاره کرد. گفته میشود این سخنان در واکنش به رویکرد روسیههراسی غرب ایراد شده است. با این حال، نقل قول من در این مقاله، نه بر تأکید روی فحوا و نتایج سخنرانی پوتین، بلکه صرفاً بر نحوۀ توصیف تفکر افراطی نازیها توسط او متمرکز است. برای آشنایی با صحبتهای پوتین در نطق یادشده، بهلینک منبع مراجعه کنید:
https://per.euronews.com/putin-warns-against-reappearing-of-nazi-ideologies-and-russophobia (10/05/2021)
منابع و مآخذ:
- اتکینسون، آر. اف و دیگران. فلسفۀ تاریخ روششناسی و تاریخنگاری. ترجمه حسینعلی نوذری. تهران: انتشارات طرح نو، 1379.
- استنفورد، مایکل، درآمددی بر تاریخ پژوهی. ترجمۀ مسعود صادقی. چ8. تهران: سمت ( دانشگاه امام صادق (ع). 1395.
- برک، پیتر. تاریخ و نظریۀ اجتماعی. ترجمۀ غلامرضا جمشیدیها. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1381.
- بهشتی،محمدباقر. محمدزاده،پرویزوجمشیدی،عذرا. «بررسینابرابریدرآمدمیاناستانهایایرانبااستفادهازرویکردتحلیلیاکتشافیدادههایفضایی.» فصلنامۀعلمیـپژوهشیپژوهشهاوسیاستهایاقتصادی. س26. ش85 (بهار 1397): 150-109.
- شفر، برندا، مرزها و برادری: ایران و چالش هویّت آذربایجانی، ترجمۀ یاشار صدقیانی آذر، بیجا: اولوس (نشریه دانشجویی دانشگاه تهران)، 1385.
- منصف،عبدالعلی. صامتی،مجیدوموسویمدنیمژده. «رتبهبندی 8 کلانشهرایرانازلحاطظسطحتوسعه AHP وطبقهبندی 1390.» فصلنامۀاقتصادتوسعهوبرنامهریزی. دورۀ 3. ش1 ( بهاروتابستان 1393): 72-51.
- مور،ویلبرتای. تغییراجتماعی. ترجمۀپرویزصالحی. تهران: سمت، 1381.
- Barash, Jeffrey Andrew. “Collective Memory & the Historical past”. University of Chicago Press, 2016.
- Habemas, Jürgen. “Theorie des Kommunikativen Handelns”. (2 Bände). German suhrkamp; Neuauflage. Edition (January 1, 1997).
- Peñalosa, Fernando. “Introduction to the Sociology of Language, Newbury House Publishers”. 1981. And R.A.Hudson, Sociolinguistics, Cambridge University press, Second edition, 2001.
- Wardhaugh, Ronald. “An Intoduction to Sociolinguistics”. Wiley-Blackwell Publisher; 5 edition December 31, 2001.
- Wiarda, Howard j. “Political Culture, political Science, and Identity Poloticals, An Uneasy Alliance”. USA: Routledge, University of Geargia, 2014.
- Worchel, Stephen. “Social Identity: International Perspectives”. SAGE, 1998.
- https://fa.wikipedia.org/wiki (2020/9/1).
- https://www.ostan-as.ir/News/653(2020/9/1).
- . https://www.mehrnews.com/news/4508626(2020/9/1).
- nasrnews.ir/detail/26679 (2020.10.4).
- https://per.euronews.com/putin-warns-against-reappearing-of-nazi-ideologies-and-russophobia (10/05/2021).