عظیم حسن زاده ; آذربایجان اویاخدی … خوزستانا دایاخدی: مدرنیته سیاسی و پیرامون در ایران
براساس تاریخ مدرنیته در ایران از نگاه غیرمرکزگرایانه ، مدرنیته سیاسی در ایران حاصل منازعاتی است ورر از این منظر منازعات مرکز با مرکز و حتی پیرامون با پیرامون هرگز نتوانسته است و شاید هم هرگز نخواهد توانست راهی برای برون رفت از انسدادهای سیاسی مکررا تکرارشونده پیش پای انسان ایرانی بنهد.
بعد از یک قرن هژمونی مرکزگرایانه و تلاش برای بلعیدن پیرامون در مرکز از رهگذر ناسیونالیسم, مذهب, طبقه, زنان و حتی محیط زیست هنوز این هژمونی در گسترش خود به پیرامون بر مغاک (اثنیثیته) گرفتار شده و از کلیت مدرنیته سیاسی عقب می نشیند.
به همان سان یکصد سال تلاش پیرامون برای تحمیل واقعیت جمعی خود به مرکز و برسمیت شناسی خود, در پشت قراردادهای اجتماعی فقط نوشته شده متوقف شده و هرگز راهی به نهادهای سیاستگذاری نیافت. برسمیت شناسی کلید ورود سوژه سیاسی ایرانی به مدرنیته سیاسی بوده و هست.
اکنون بعد از یکصد سال تعلیق مدرنیته سیاسی با تجربهی انسداد سیاسی دیگر در ایران, پیرامون, یک بار دیگر به میدان شکل گیری مدرنیته سیاسی در ایران تبدیل شده است. آذربایجان و تبریز که از سال ۱۳٨۵ کنش های سیاسی خود را خارج از میدانِ مرکز صورتبندی کرده است ؛ برای اولین بار برای خوزستان و اهواز به خیابان آمد.
فهم یکصد سال تعلیق مدرنیته سیاسی در ایران بدون توجه به شکاف مرکز – پیرامون از یکسو و درد مشترک برسمیت فهمی که می تواند راهی برای برون رفت از انسداد سیاسی انسان ایرانی به مدرنیته سیاسی باشد.