دکتر صدر الشرافی:کدام روزِکوروش کبیر؟
کدام روزِکوروش کبیر؟
نوشته شد درشنبه، بیست وهشتم، اکتبر0172: ۶ آبان ۱۳۹۶ – https://iranglobal.info/node/62834
تاریخ ها رانسبت به سالِ (2102) سنجیده ام/- بازنگری دراگوستِ(اوتِ)2021: آبان۱۳۹۸
بقلم: ضیاء صدرالاشرافی
—————————-
درتاریخ، به چندجهانگشا، لقبِ کبیرداده اند: کوروشِ کبیر، اسکندرِکبیر، پطرِکبیر و شاهِ فرهنگِ دوستی بنام فردریکِ کبیر. طبعاً سه کبیرِاول برایِ ملت هایِ مغلوب، کبیرنبودند.
***
هفتِ آبان، کدام روزِکوروشِ کبیر؟
درعصرِعلم، جدالِ دودین، ویا دوایدئولوژی، یا یک دین(اسلامِ ولایتِ فقیهی) با یک ایدئولوژی (ناسیونالیسم نژادی: آریائی، که الهام گرفته ازنازیسمِ هیتلری است)، جدالِ دوتوحش می باشد.
میهن دوستی(پاتریوتیسم)، طبیعیِ هرانسان است، و آنرا حقِ تمام انسانها هم میداند، درمیهن دوستی، نیازی به دشمن نیست. اما وطن پرستی(ناسیونالیسم) همانندِ هرپرستشی، مؤمن را، به بندۀ فرمانبرِخود مُبدل میسازد، که برای پیشبُردِ عقیده اش، حاضر به انجامِ هرجنایتی است.
ایدئولژیها، همانندِ ادیان، بشریت را به سفید(آهورائی) وسیاه (اهریمنی)، دوست(مؤمن) ودشمن (کافر)، خودی وغیرخودی تقسیم میکنند. بقولِ درستِ فرانسوامیتِران:ناسیونالیسم یعنی جنگ.
ایدئولوژی: برای بدست گرفتن، حفظ، وتوسعۀ قدرتِ سیاسی، اغلب، تبدیلِ یک فلسفۀ سیاسی میشود، که شبیهِ به دین یا مذاهبِ آن، با تمامِ خواصِ مذاهب است: اهورائی واهریمنی، وخودی وغیرخودی کردنِ انسان ها وهموطنان، آرزویِ حذفِ مخالفان: با جذب وحَلّ:(مؤمن کردن)، یا حذفِ فیزیکی شان، وتصورِدردست داشتنِ حقیقتِ مطلق واَبَدی، ونبودِ مدارا و تسامح و…
ایدئولوژیِ (یا دینِ) نوینی، با تثلیثِ (سه گانه پرستیِ) جدید، درمیانِ بعضی ایرانیانِ (دین خو
و نه دیندارِ) عرب ستیزوترک ستیز، درحالِ ظهوراست که البته دوهزارسال، دیرآمده است.
این (ایدئولوژی)، درواقع، دینِ نژاد- پرستانه ای است که تمثیل و نمادِ(سَمبُلِ):
پندارِنیک اش، زردشتِ اسطوره ای(که زمانِ تاریخیِ معیّن ومکانِ جغرافیائیِ مشخص ندارد)،
کردارِنیک اش، کوروشِ کبیر(بی آنکه اطلاعی ازکردارِاودرجهانگشائی اش داشته باشند) و
گفتارِنیک اش هم، البته شاهنامۀ حکیم ابوالقاسمِ فردوسی است(بی آنکه شاهنامه را بشناسند).
همانندِ قدیسانِ هردین، وکتاب هایِ مقدسِ همۀ ادیان، (مقلدان، مؤمنان وسرسپردگان)، حقِ چون وچرا، ونقدِ اَعمال وگفتارِ آنها را ندارند، وهمانندِ تمام مؤمنان، ازمحتوایِ آنها و نقدِعلمیِ کردارِشان، درانطباق یا عدم انطباق با نیازهایِ زمان هم، بی خبرهستند.
رژیمِ آخوندی هم هفتِ آبان را روزِسلمانِ فارسی اعلام کرده است تا مراسمِ روزِکوروشِ دوم
ق.م) را، ۵۳۹هفتم آبانِآزادیِ یهودیان) در(درمعنایِ روزِفتحِ بابل: نادرست ادعایدرواقع (و خودی کرده باشد وازصورتِ یک تظاهراتِ ضدِ رژیم و ضدِاسلامی، خارج کند!
جشنِ هفتِ آبان:
نه روزِفتحِ بابل بوسیلۀ قشونِ کوروشِ کبیراست (روز۱۶ تشریتو= ۱۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م) بود،
نه روزِورودِ کوروشِ کبیربه شهرِبابل است(روزِسوم ماهِ اَرَخسَمنو= ۱۸آبانِ سال ۵۳۹ ق.م) بود،
نه روزِصدورِفرمانِ آزادیِ یهودیان است به ادّعایِ تورات:(معلوم نیست چه روزی بوده است!)،
نه جشنِ تولدِ کوروشِ کبیر(از۶۰۰ تا ۵۷۶ ق.م) با اختلاف بیست وچهارسال نوشته اند،
نه جشنِ تاجگزاریش یعنی (تأسیسِ سلطنتِ) هخامنشی در(۸۵۵ یا۵۵۹ ق.م) است، و
نه روزِفتحِ همدان وانقراضِ مادها در(۵۵۰ ق.م) می باشد.
بنابراین، فتحِ بابل دردوازدهم مهر، وروزِ ورودِ کوروشِ کبیربه بابل، هیجدهم آبانِ پانصدوسی
ونُه پیش ازمیلاد بوده است، ونه هفتم آبانِ آن سال. عقلاً ومنطقاً، آزادیِ یهودیان، چند وچندین
(هفتم آبان). یعنی در ق.م)، میتواند اتفاق بیافتد ونه قبل ازآن ۵۳۹روزبعد از(هیجدهمِ آبانیهودیان، هم درادعای محاسبۀ شان اشتباه کرده اند. جشنِ هفتم آبان، مربوط به هیچ واقعۀ تاریخی نمیباشد! دراستوانۀ کوروش کبیرنیزهیچ اشاره ای به یهودیان وآزادی آنها وجود ندارد!
بقولِ سعدی(عاقلان دانند) که این جشنِ بی معنی، شأن نزولش چیست: تحمیقِ خودِمدعیان وتوده -های مقلدشان وخندۀ ناظرانِ آگاه، به این حماقتِ مُسریِ ایرانیانِ کورش پرست.
استاد عبدالمجید ارفعی(بابلی وایلامی شناس) درسایتِ( آریا بوم) سابق و(ایران بوم) کنونی، در ترجمۀ دقیقِ متنِ بابلیِ استوانۀ کوروشِ کبیر، درتوضیحِ شمارۀ (17)، بنا به روزشمارِبابلی و با استناد به نوشتۀ (سیدنی اِسمیت) چنین (با دوخطا درتوضیحات) مینویسد: https://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/1476-manshor-korosh-bozorg-sp-10120014.html
Tašrîtu در سالِ هفدهمِ (سلطنتِ) نبونئید، سپاهانِ کوروش در ماهِ تشریتو
Opis (شهریور- مهرِ سالِ ۵۳۹ پیش ازمیلاد)، درمحلی به نام اُپیس
برای نخستین بار، سپاهانِ بابل را به فرماندهی پسرنبونئید(بالتازار) شكست می دهند. در این هنگام مردم بابل بر(نبونئید) سربه شورش برمی دارند، اما این شورش را نبونئید با کشتاری
sippar سهمگین سرکوب میکند. روزِچهاردهم تشریتو ( ۱۰دهم مهر ماه) شهرِسیپَّر
درشصت كیلومتریِ شمالِ بابل، به دستِ سپاهیانِ كورش گشوده می شود.
روزِ ۱۶ تشریتو (= ۱۲ مهرماه) گبریاس فرمانده سپاهانِ گوتی (= آشور)* از راهِ بَستَرِ رودِ فُرات، واردِ بابل می شود و شهر را بی خونریزی تصرف می کند.
(= ۱۸ آبان) کورش به بابل می آید. Arahsamnu روزِ سوم ماهِ اَرَخسَمنو
رجوع کنید به : سیدنی اسمیت 🙁 پایانِ نقلِ قولِ استاد عبدالمجیدِ ارفعی ).
*خطایِ اولِ استادعبدالمجیدِارفعی: درنامه ایکه بایشان فرستادم نوشتم که: درزیرنویسِ شمارۀ (17) نوشته اند: گوتی(=آشور)!. قبل ازپیدایشِ دولتِ آشوردر(۱۹۰۶ ق.م)، گوتی ها بنا به نوشته های سومری وایلامی، درآذربایجانِ شرقیِ کنونی، ساکن وشناخته شده بودند. نودویکسال (از۲۲۰۰ تا ۲۱۰۹ ق.م) بربابل، حکومت کردند ونام پانزده شاه شان درروزِشمارِبابلی ثبت شده است، بعدهم جزولشکریان کورشِ کبیردرآمدندوبابل رافتح کردند به آشورربطی ندارند.
خطایِ دیگرِاستاد عبدالمجیدِ ارفعی درزیرنویسِ توضیحیِ شمارۀ نه (9) است، که مینویسد:
به معنیِ سیاه سران استعاره ای شاعرانه است برای مردم به «şalmat qaqqadi»واژه ی
طورکلی، به سبب آفریده شدن از جانبِ خدایان و شبانی – نگهبانی – شدن از جانب شاه.
در حالیکه چه در الواح سومری(ترجمۀ ساموئل نوا کرامر) وچه درویکی پدیای فارسی (ترجمه ازمتن انگلیسی) کاملاً معلوم است که سومریان، خود را (سیاه سران) می نامیدند:
اوگ ساگ گیگ گا / وبه زبان اَکِّدی (بابلی) شالمات گاگّادی (ùĝ saĝ gíg ga) به زبانِ سومری https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D9%85%D8%B1 https://en.wikipedia.org/wiki/Sumer
***
مُدّعیان درمعنایِ حافظیِ کلمه (غرقه درجهل وخودپرستی)،نه پنج کتابِ زردشت را، نه استوانۀ
چهل وپنج سطریِ شکستۀ کوروشِ کبیر، ونه اساطیرِشاهنامۀ فردوسی راخوانده ونقدکرده اند. استوانۀ کوروشِ کبیردرحملۀ خشایارشا، درسالِ(۴۸۴ ق.م) موقع تخریبِ بابل ومعبدِ اسگیلا با بُت مَردوک، همگی شکسته شدونوزده سطرِاول وآخراستوانۀ کوروش بزبانِ بابلی ازبین رفت.
مدّعیان میخواهند بااین سه ابزارِکُهَن، وارتجاعی تر، جمهوری اسلامی رادرایران، ساقط کنند!
درصورتِ موفقیتِ فرضیِ این تثلیثِ جدیدِ(زردشت،کوروش وفردوسی)، شاهدِ تصفیه هایِ راسیستی ومحرومیت هایِ غیرانسانیِ دیگری، ازهموطنانِ بی گناهِ ایرانیِ خود، خواهیم بود.
مبارزه با طاعونِ جمهوریِ اسلامی درایران، باید با روشنگریِ متکی به انسانیت وحقوق بشر، دموکراسی درمعنایِ آزادی وبرابریِ انسانی وسکولاریسم، وباعلم وعقل، عدالتِ اجتماعی، همراه با ارائۀ برنامۀ براندازی باشد، برنامه ایکه: راهِ حلِ: بیکاری، فقر، بهداشت وتحصیل را با آزادیهایِ مبتنی برحقوقِ بشر، وبرابریِ انسانیِ شهروندان(درمعنایِ هرنوع رفع تبعیضِ: جنسیتی،زبانی،دینی وعقیدتی) درایرانِ غیرمتمرکزِ بعدازرژیمِ آخوندی، دربرداشته باشد. با ارتجاعِ سه هزاروصد سالۀ زردشتی، وبا شاهنامه فردوسی: ( با اسطوره هایِ هم دوره با زردشت یا پیش ازاو)، یا با مانیفستِ دینی- نظامی یک فاتح به زبان وخطِ بابلی(استوانۀ کوروشِ کبیر)، دردوهزارو پانصدوشصت سال پیش، مسلماً نمیشود، ارتجاع دینی-مذهبیِ هزارو چهار صد سالۀ جمهوریِ اسلامی را درایران، ساقط کرد.
چنانکه اشاره شد: این جشنِ غیرِایرانی (هفتم آبان)، درروزِتولد، یاروزِتاجگزاریِ کوروشِ . ق.م ) است ۵۳۹ آزادیِ یهودیان، دربابل(درسالِجشنِ ادعائی وخیالیِروزِ بلکه ،نیستکبیریهودیانِ سراسرِجهان وازجمله، یهودیانِ ایرانی، حق دارند روزِآزادی خود را جشن بگیرند. اما قالب کردنِ آن به ایرانیان، همچون جشنِ ملی، مُبَدَّل به یکی ازمسائلِ قابلِ تأمل، درسنجشِ درجۀ خرد(یابی خردیِ) ایرانیان میشود، که برایِ آزادیِ دیگران، ونه خودشان، جشن میگیرند!
اکثریتِ ما ایرانیان: متأسفانه قران نخوانده، همچون ارثِ خانوادگی، مسلمانِ (شیعه یا سُنی) بودیم وهستیم.
گروهی، کاپیتال نخوانده، کمونیستِ دو آتشه شده بودند.
جمعی، نبردِمنِ هیتلرنخوانده، طرفدارِآلمان، وناسیونالیست هایِ آریائی پرستِ دوآتشه گردیدند
ومی گردند.
همینطور: انجیل وتورات(بیبل) نخوانده، مسیحی می شوند.
بیان نخوانده بابی شدند، و وایقان واقدس نخوانده بهائی و… گردیده ومی گردند.
وحالا: نوبتِ (ایدئولوژی) یا درستتربگویم، دینِ جدید با تثلیثِ:(زردشت، کوروش وفردوسی)
فرا رسیده است!
متأسفانه، عقل وعلم، برخلافِ حماقت وتعصُبِ (دینی یا عقیدتی وایدئولژیک)، مُسری نیست.
صاحبِ عقلِ متکی برعلم ونیزنقدِعلمی شدن، همانندِ تقلید وسرسپردگی، کارِ راحتی نیست.
سخن را با این کلام قابل تأمُلِ نیچه(برای اندیشمندان) به پایان میرسانم: مهم این نیست که یکی دوبُت دردرون شکسته شود، مهم این است که خویِ بُت – پرستی را درخود، نابود سازیم.
====================================
متنِ زیررا همچون توضیحی، برمتنِ فوق افزودم:
دوست وهمکارِازدست رفته ام، آقایِ اسماعیلِ پوروالی، پیشکسوت درطرحِ ریشۀ یابی وشأنِ
نزولِ تاریخ وتقویمِ شاهنشاهی (آریا مهری) بود، وعلتِ قراردادن آن جشن، درروزِهفتم آبان
را، ازطرفِ آقایِ شجاع الدینِ شفاء، اولین بار، توضیح داد:
آقایِ شجاع الدینِ شفا، دربرابرِ این بیانِ واقعیتِ تاریخیِ آقایِ اسماعیلِ پوروالی، جوابی نداشتند
تا درنشریۀ شان، (ایرانشهر) بشرح آن بپردازند یعنی: سکوتشان نشانۀ رضا و تأئیدِشان بود.
افزوده هایِ من، برمتنِ آقایِ پوروالی باحروفِ (ض.ص: باخط برجسته) مشخص شده است.
————————–
زنده یادآقایِ اسماعیلِ پوروالی، درماهنامۀ روزِگارِنو: (صفحۀ ۲۵-۲۴) : (دوم آذر۱۳۷۴ –
هجریِ شمسی) = ( ۲۳ نوامبر۱۹۹۵م)- پاریس، مطلبی نوشت که خلاصۀ مربوط به موضوعِ آن چنین است (ض.ص:بیست وشش سال پیش: مبدءِ سنجش، سالِ۱۲۲۰ است):
آقایِ شجاع الدینِ شفا(ض.ص: که یهودی تباربود) درسالِ قبل(۱۳۷۳)، درنشریۀ ایرانشهرِخود بررویِ این نکته تکیه کرده که فکرِبِکرِاین جشن ها (ض.ص: جشن های دوهزارو پانصد سالۀ
شاهنشاهی)، ازاندیشۀ شخصِ ایشان سرچشمه گرفته است… ولی وقتی میدانم که آقایِ شفا، این فکرِ بِکرِرا ازچه ماجرائی الهام گرفته است، نمی توانم تویِ” دهنِ قلمم بزنم ” که خفقان بگیر!
درواقع، سی وهشت سال پیش(۱۳۳۶)، دریک عصرِبهاری…درخیابانِ شاه آباد، به آقایِ شجاع الدّینِ شفا….برخوردم…ضمنِ حرفهائی که من برایِ او داشتم یکی هم این بود که: چند روزقبل،
نمایندۀ غیرِرسمیِ اسرائیل درایران، به اتفاقِ مترجمِ خود، امیدوار، به دفترِ من آمده بود (ض. ص: که آن زمان، آقایِ پوروالی معاونِ رادیو تلوزیونِ ایران بود) ومی گفت که: قراراست ما چهارسالِ دیگردر(۱۹۶۱) = (۱۳۴۰ه.ش) مراسمی، برایِ بزرگداشتِ کوروشِ کبیر، در اسرائیل برپا کنیم، برای اینکه آن سال، درست، (۲۵۰۰) سال، ازتصرفِ بابل، ونجاتِ قومِ اسرائیل، بدستِ کوروشِ کبیرمیگذرد…(۱۹۶۱= ۵۳۹ -۲۵۰۰). ومن: (پوروالی)، ازآن روز که این خبررا شنیدم، همه اش به فکراین بودم که چراخودِ ما، بنحوی درصددِ تجلیل از کوروش، این پادشاهی که بیش ازهمه بما تعلق دارد برنمی آئیم؟..(ض.ص: شجاع الدینِ) شفا، آن روز خیلی خونسرد، این حرفها را ازمن شنید… ولی وقتی یکی دوسال بعد ازاین دیدار، زمزمۀ برپائی جشنهایِ (۲۵۰۰) سالۀ شاهنشاهی بلند شد، برایِ من(پوروالی) جایِ کوچکترین تردیدی نماند که این تحفه ایست که شجاع الدینِ شفا (ض.ص: یهودی تبار)، دردامانِ شاهی که اطلاعِ یهودیان تسخیرِبابل وآزادیِ سالگیِ پانصد دوهزاروو ،نداشت، نهاده زیادی ازتاریخِ کشورِخود !بدستِ کوروش، بحسابِ عمرِشاهنشاهیِ ایران گذاشته است را
درحالیکه آغازِفرمانروائیِ آریائی ها برایران زمین، ازسالِ(۷۰۱) قبل ازمیلادِمسیح، با سلطنتِ قومِ ماد، که پایتختش شهرِاکباتان(همدان) بود، ثبت وضبط شده است، وتاریخی که ما وفرزندان -مان نیزدرمدارس با آن سروکارداشته ایم وداریم، چیزی جزاین گواهی نمیدهد. (ض.ص: امروز۷۰۵ وبیشتر-۷۱۳ یا ۷۱۵ ق.م.- را آغازِ پادشاهیِ (دی یوکسِ) مادی می گیرند، که معاصرِ با سورگونِ دوم پادشاهِ آسوربود ونه سالِ-۷۰۱ق.م- را، زیراسارگونِ دوم، اسیر وتبعید کنندۀ دیوکس، درسالِ۷۰۵مرده بود). بنابراین درآن زمان، ازشاهنشاهی ایران، حدودِ یک قرن ونیم سپری شده بود…..واین قبایِ بعد ازعیدی بود که، بدردِ گل منارمیخورد.
با اینحال اگرهم قراربود که فرض را براین مبنا بگذارند که سرآغازِشاهنشاهیِ ایران از(۵۵۰)
سال قبل ازمیلادِ مسیح است که کوروش علیهِ پدربزرگِ خود(ض.ص:آژدهاک که) پادشاهِ ماد بود قیام کرد وسرزمین هایِ تحتِ سلطۀ ماد را هم برسرزمین هایِ فارس ومتصرفاتِ آن افزود، دراینصورت،(۲۵۰۰) سال شاهنشاهیِ ایران، باید درسالِ(۱۳۲۹)هجریِ شمسی:(۱۹۵۰ م) برپا میشد که سالِ ملی شدنِ صنعتِ نفت بود، ومتعاقب آن زِمامِ اموربدستِ دکترِمصدق افتاد.
چنانکه مبنا را نیزتوَلدِ کوروش می گرفتیم، باز(۲۵۰۰) سالِ شاهنشاهیِ ایران، مصادف با
بسلطنت رضا شاه می شد(ض.ص: احمد شاه درست است: تولدِ کوروش را با اختلافِ قابلِ
توجهِ (۲۴) سال،(از۶۰۰ تا۵۷۶) قبل ازمیلاد نوشته اند: اگر(۶۰۰) قبل ازمیلاد را سالِ تولدِ
کوروشِ کبیرفرض کنیم، دراینصورت،(۲۵۰۰) سال شاهنشاهی (البته آریائی؟) درسرزمینِ کنونیِ ایران به (۱۹۰۰) میلادی، برابربا (۱۲۷۸) هجریِ شمسی- یعنی با سلطنتِ مظفرالدین
شاه برخورد میکند و چنانکه سال(۵۷۶) قبل ازمیلاد را سالِ تولدِ کوروشِ کبیربحساب آوریم،
دراینصورت(۲۵۰۰) سالِ شاهنشاهیِ ایران به (۱۹۲۴میلادی برابرِ۱۳۰۴هجریِ شمسی) یعنی با زمانِ احمد شاه قاجارمصادف می شود: اگر بجایِ روزِتولدِ فرضیِ کوروش کبیر(که ثبت نشده)،همان هفتم آبانِ مُدّعیان را بگیریم سلطنتِ رضا شاه، دوروزبعد، ازنُهم آبان همان سال (۱۳۰۴) شروع میشود. درهفتم آبان (۵۳۹ ق.م) هیچ اتفاقِ تاریخی، دربابل رخ نداد!
قابلِ ذکراست که تأسیسِ شاهنشاهی درایران، باحذفِ آگاهانۀ ایلام که ازدوهزاروصدِ پیش از
میلاد، یعنی چهارهزاروصدسال وبیست ویکسال پیش، که اولین شاهنشاهی را درکشورما تأسیس کردند، به پانصدوسی ونه پیش ازمیلاد تقلیل داده شد، تا کوروش وآریائی پرستانِ ما آسوده بخوابند! پایان توضیحِ من بر نوشتۀ آقای پوروالی).
و آنچه حیرت انگیزمی نماید این است که این مراسم سرانجام دردهۀ آخرِمهرماهِ سالِ هجری
شمسی (۱۹۷۱میلادی) برگزارشد، که درست مصادف با (۲۵۰۰) سالگیِ مرگِ (۱۳۵۰)
(ض.ص: کُشته شدنِ) کوروش درسالِ (۵۲۹) قبل ازمیلادِ مسیح می باشد. که هفت سال بعد،
حسابی، مُنَجربه مرگِ شاهنشاهیِ ایران شد. ( پایانِ نقلِ قولِ آقایِ اسماعیلِ پوروالی).
***
/ که پادشاه وملکه ماساژتها بود، او Tomyris به نوشتۀ هرودوت: به دستور:تُ- می- ریس
به انتقامِ خودکشیِ پسرِاسیرش، دراسارتِ کوروشِ کبیر، دستوردارد، سرازتنِ کشتۀ کوروشِ این منم زنده وپیروز، واین توئی ،آری: خون انداخت وگفت مَشکِکرده وسرش رادر جداکبیرهمانطورکه بتووعده مرده وبازنده، زیرا با ترفندِ بُزدِلانه ات، پسرم را ازمن گرفتی، اما اکنون کوروش سرِغرقه درخونِه خطاب ب بروایتِ دیگر، تُمیریس /.ازخون سیرابت میکنم ،داده بودممیگوید: خونخواردرزندگی ات، ازخون خوردن سیرنشدی، بخوربلکه بعدازمرگت سیرشوی.
علاوه برتاریخِ هرودوت به زبانهایِ اروپائی، کتاب ایرانِ باستان- کلمان هوار، بفرانسه، صفحۀ۲۴۱/ رجوع شود.
دردانلودِ تاریخِ هرودوت، ترجمۀ فارسی، از(غ. وحید مازندرانی)/ انتشاراتِ علمی وفرهنگی،
چاپِ سوم: ۱۳۶۲/ با مقدمۀ پنج صفحه ای عباسِ اقبال، بخشِ کشته شدنِ کوروشِ کبیررا(جهتِ
ترویج و پاسداشتِ شرافتِ علمی!) بکلی حذف کرده اند،عباسِ اقبال هم اعتراضی نکرده است!
————————–
بخشِ کشته شدنِ کوروش کبیررا میتوان درترجمۀ (دکترهادیِ هدایتی)، جلدِ اول، صفحاتِ (۱۲۹ تا ۱۳۵) ملاحظه کرد که متأسفانه، متن با حاشیه دردانلود درهم شده است.
————————–
بهترین ترجمه به فارسی(که قابلِ دانلود کردن است) تاریخِ هرودوت، انتشاراتِ اساطیر، شمارۀ ۵۴۲ ، جلدِ اول، ترجمۀ آقایِ مرتضی ثاقب فَر، ۹۸۱۳ است. درآن رجوع کنید به:
مرگ کوروش (کشته شدنِ کوروش) در کوروش وماساگت ها: صفحۀ:( ۱۹۷- ۲۰۲) و
صفحۀ: (۲۰۲ – ۲۰۳) قابل ملاحظه است. لینکِ(جلدِاول ودوم) قابلِ دانلود کردن است. http://files.tarikhema.org/programs/2019/08/17/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%AF%D9%88%D8%AA_1.pdf http://files.tarikhema.org/programs/2019/08/17/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%AF%D9%88%D8%AA_2.pdf
***
ضمن گرامی داشتِ تحقیقِ دستِ اول یک دوستِ ازدست رفته، زنده یادآقایِ اسماعیلِ پوروالی، آوردنِ نکاتِ تاریخیِ نوشتۀ او، باتصحیحِ تسامحِ کوچک وتوضیح آنها، میتوان این نکتۀ تکمیلی را هم برنکاتِ مربوط به تقویم تاریخِ معاصرِایران افزود که: محمد رضا شاه، همچون یک فردِ خرافی، جداً، باورداشت که تائید شدۀ خدا است و(مأموریتی برایِ وطنش ایران)، ازطرفِ خدا دارد. لذا بنظرِمن، بی توجه بمراحلِ مهم زندگیِ کوروش، آن جشنها را طوری ترتیب دادند که آغازِسلطنتِ محمدرضاشاه در(۱۳۲۰هجری شمسی:۱۹۴۱میلادی)، مصادف باپایانِ (۲۵۰۰) بخطا باحفظِ روزِهفتم آبان، که (!درایران باشد مرگش)سالروزِ، ازکوروش(ولوسلطنت سالِ .شده ومی شود قلمداد ،ق.م ۵۳۹در -بابل اسارتِاز ،یهودیان آزادیِ نادرستِ و فرضیِ روزِ
بدستورِشخصِ شاه، که به تازگی ملقب به آریا مهر(خورشیدِ نژادِآریائی) هم شده بود، یک تقوی من درآوردی بنام تقویم شاهنشاهی هم جعل شد، وسالِ (۱۳۵۰) هجریِ شمسی را به (۲۵۳۰شاهنشاهی) تغییردادند که مطابق با سالِ (۱۹۷۱میلادی) بود.
***
آنچه باعثِ این سوءِ تعبیرشده است: وجودِ گروهِ بزرگِ زبان هایِ تحلیلی، به اصطلاح نادرستِ ژئوپلتیک:هندواروپائی میباشد:(درامریکاواسترالیاهم هستند!؟): که اززردپوستانِ فارسی زبانِ تاجیکستانِ چین، تاجیکستان وهزاره هایِ افغانستان، تا سیاه چهرگانِ موسیاهِ هند وموبورهایِ چشم آبی قارۀ اروپا وامریکا)، رادربرمیگیرد. مدعیان، درعصرِعلم (ژنتیک)، ازرویِ جهالت، یاتجاهُل العارف، متکلمین باقیافه هایِ مختلف به آن زبانها را، بیک قوم وتباراسطوره ای ونژادِ وابراهیم نوحِ، نِسبَت داده ومیدهند، که مترادفِ آدم آریائی نژادِبنام موهوم وناموجودِ واحدی،ادیانِ سامی است. درگذشتگانِ عصرِباستان وعصرِسُنّت رادرطرحِ اساطیر، حَرَجی نیست، سخن وبحث، درعصرِعلم، با مُدعیانِ جاهل یا تجاهل العارف کنندگان (خود را آگاهانه وعمداً به نادانی زنندگانِ) امروزی است که دکاندارانِ فروشِ این موهوماتِ ضدِ بشری وخطرناک هستند، عقیده ایکه یکباردرنازیسمِ هیتلری، امتحانِ خود را با پنجاه ودومیلیون کشته داده است.
بگذریم که قوم (ایر) یا (آریا)، عنوانِ اسطوره ای است یعنی تاریخ، ازوجودِ آن قوم، با مکان جغرافیائیِ معین وزمانِ تاریخیِ مشخص، وآثاری ازآن، بیخبراست، چه رسد به نژادِ موهومِ منسوبِ به آن قومِ خیالی واسطوره ای، که متکی برتوّهُماتِ نژادیِ قرنِ هیجدهم وبخصوص نوزدهم، تا نیمۀ اول قرن بیستم(درعصرِاستعمارِمستقیم)، پیش ازکشفِ علمِ ژنتیک بود که ابتدا (در۱۹۵۳) آسیددِزاُکسی ریبونوکلئیک(آ.دِ.اِن) کشف شد ودرسالِ(۲۰۰۰م) کُدِ ژنتیکیِ انسان را بازکردند. معلوم شد همۀ انسانها نه نژاد(راس/ رِیس)، بلکه یک گونه (اِسپِس) هستند.
درپایان گفتنی است که فضیلت ورذیلت همواره فردی است: درتمام رنگها، ملت ها، زبان ها، ادیان واعتقادهای سیاسی، اشخاصِ شریف ومدافعِ حقیقت وعدالت ونیکی، وافرادِ پست وخود فروخته، و ظالم ومروج بدی ها، وجود داشته وخواهند داشت.
سعی ناموفقی که دررسمیتِ جنبی دادن به تقویم ناکارآمدِ هجریِ قمری، درکنارِتقویم رسمیِکشور، یعنی تقویم جلالیِ(هجریِ شمسی) دربعد ازانقلابِ(۱۳۵۷) بعمل آمد، فراموش شد.