از دیدگاه سوسیولوژیک مسئله خشونت اجتماعی و یا نمایش خشونتبارگی در جوامع پدیدهای کاملا قابل کنترل و قابل هدایت است. هدف مورد نظر در این پدیدار تضعیف فیگور اجتماعی جوامع مدنی و خشونتگریز است. به نظرم فورماسیون خشونتبارگی در آذربایجان نیز به پیروی از دیدگاه گفتمانی امنیتگرانه با هدف تضعیف فیگور اجتماعی جوامع مدنی پیرامونی معترض به شیوه حکمرانی در ایران صورت میپذیرد. حوزه آسیبهای اجتماعی و مسئله امنیت اجتماعی گرچه در نتیجه سیاستهای نادرست اجتماعی حاکمیت دستخوش پسرویها و بغرنجیهای متعددی شده است ولی همین پسرویها را نه میتوان با برساخت آمارها و عملا آمارسازیهای هدفمند منحرف کرد و نه می توان لاپوشانی کرد.
جامعهشناسان مستقل و غیرحکومتی با دسترسی حداقلی به آمارهای واقعی و واقعیتهای اجتماعی میدانند که راه حل این آسیبها بمانند منبع و عاملیت آنها در دسترس دولت و کلیت حاکمیت است. مسئله جرم و آسیبهای اجتماعی موقعیتی نیست که از دسترس سیستم انتظامی و سیستم فرهنگسازی و هنجارسازی اجتماعی خارج باشد. مشکل اصلی در این رابطه نه اینکه نبود نیروی متخصص و یا نبود پلاتفرمهای کنترل و حل مشکلات باشد. بلکه مشکل اصلی نبود اراده معطوف به حل مسائل نزد نظام حکمرانی و مهندسی اجتماعی هدفمند برای کنترل اجتماعیت و انبوهه جمعیتی در راستای توزیع دوباره مسائل مورد مناقشه برای گارانتید(موقعیت تضمین شده)کردن فضای اجتماعی بنفع مرکز و حاکمیت مرکزگراست. ما معترض آمارسازیها و معترض عدم اراده کنترل و بازتوزیع خشونت در مناطق پیرامونی هستیم. و معتقدیم چنین اعمالی در راستای تضعیف فیگور اجتماعی عدالتخواهی و آزادیخواهی جوامع مدنی معترض به شیوه حکمرانی امروز موجود در ایران است.