ایا اسقرار دموکراسی در ایران بدون اعاده حقوق مردمان غیر فارس میسر است؟ ; سخنرانی دکتر رضا مریدی در کنفرانس هامبورگ
ایا اسقرار دموکراسی در ایران بدون اعاده حقوق مردمان غیر فارس میسر است؟
رضا مریدی
جغرافیای کنونی ایران بازماندۀ بخشی ازامپراتوری آقا محمد خان قاجاراست که توانست مناطقی را که تحت کنترل بازماندگان کریم خان زند(درجنوب وغرب ایران) ونادرشاه افشار (درشمال وشرق ایران) بودند تحت حکومت خود درآورد وایران یکپارچه را که شامل ایران کنونی ، کشورهای جمهوری
آذربایجان ، ارمنستان، گرجستان درغرب دریای خزر، وکشورهای ترکمنستان وبخشی ازازبکستان درشرق دریای خزر، و بلوچستان پاکستان و بخشی ازافغانستان بود، متحد سازد ودرسال ۱۷۹۶سلسله قاجاریه را درپایتختش تهران کنونی تأسیس کند. درآن زمان ایران درشمال -غرب به دریای سیاه
ودرجنوب به خلیج فارس و دریای عمان راه داشت.
ظهوردوامپراتوری رقیب وقدرتمنداروپایی: روسیۀ تزاری درشمال (که درسال۱۸۱۲ ناپلئون را شکست داده بود) وانگلیس درشرق وجنوب، و تهاجم پیوسته آنان که مانند منگنه ایران را تحت فشارقرارداده بودند موجب ازدست دادن بخش های بزرگی ازایران (امپراتوری آقامحمد خان قاجار) به همسایههای شمالی
وشرقی شد.
همانطوری که ازوسعت سرزمین ایران درزمان آقا محمد خان قاجارپیداست ، مردمان (ملت) ایران ازاقوام گوناگون تشکیل می شد که به زبانهای گوناگون صحبت میکردند، وهریک فرهنگ خاص خود را داشتند و به مذاهب و ادیان متفاوت معتقد بودند.
امروزهم که محدودۀ جغرافیایی ایران، کوچکترازآن موقع است، ملت ایران ، ازتبارهای گوناگون تشکیل می شود که ضمن داشتن تفاوتهای فرهنگی، زبانی ودینی، دریک چیزبا هم مشترک هستند و آن کشورشان “ایران” است.
مردمانی که درجغرافیای امروزایران زندگی میکنند از مردمان یا اقوام فارس، ترک، ترکمن، قشقایی، کرد، عرب، بلوچ، تالش، گیلک، مازی، ل ر ، بختیاری، لَک، ونیزارمنی، آسوری، کلیمی، آفریقایی تبار، افغانی تبار(پشتون، فارس، هزاره و ازبک) و دیگران تشکیل میشود. پس ازکودتای ۱۲۹۹و به قدرت رسیدن پهلوی اول، سیاست تأسیس ملت – دولت مدرن درایران حول محور زبان وفرهنگ یک قوم، یعنی قوم فارس پایه گذاری شد که براساس آن زبان وفرهنگ اقوام غیرفارس ایران به حاشیه رانده شد وعملاً فرایند همگون کردن اتباع ایران به سیاست دولت تبدیل شد.
پس ازاستقراررژیم اسلامی علاوه برزبان وفرهنگ قوم فارس، مذهب شیعه (دروجه ولایت فقیهی آن) نیزبه عنوان بخش دیگری ازفرایند ملت سازی درایران درآمد. درحالیکه پروسه وروند ملت سازی مدرن در ایران می بایست برمبنای اصل تفکیک قوای منتسکیو و تکیه بر دموکراسی، آزادی، برابری ، تکثر، سکولاریسم وحقوق بشر، شکل میگرفت ، نه براساس زبان، فرهنگ و مذهب یک قوم.
دراین راستا آموزش درمدارس به زبانی غیرازفارسی وانتشار نشریات به زبانی جزفارسی ،ممنوع شد. اسامی بیش از۱۰۷ شهر، کوه، و رودخانه کشور به اسامی فارسی تغییرداده شد. بیشترین این تغییرات مثلاً قرداغ به ارسباران ،درآذربایجان بود و اورمیه به رضائیه، سلماس به شاهپور، قوشاچای به میاندوآب
، تیکان تپه به تکاب، قره تکین به آزادشهرو… تغییرنام یافتند. درمناطق دیگر، انزلی به پهلوی، محمره به خرمشهر، عبادان به آبادان، شط العرب به اروند رود ، حسین آباد به زابل و… تغییریافت. سیاست یکسان سازی مردمان ایران ، بیشترین حساسیّت را نسبت به ترکها ، کردها وعربها ا عمال میکرد.
بخش دیگرسیاست یکسان سازی، تغییرات درمرزهای استان ها(ایالتها) بود. به عنوان مثال، بخشهایی از آذربایجان به استانهای همسایه الحاق گردید و باقیمانده آن، به دوقسمت شرقی وغربی تقسیم شدند، و بعدها بخش شرقی هم به سه قسمت تقسیم گردید.
لازم به ذکراست که بخش قابل توجهی از رهبران “روشنفکری” وسیاسی یکسان سازی مردمان ایران از متاسفانه ترک زاده ایرانشهر ،ازسید حسن تقی ها بودند. ازآن جمله می توان ، حسین کاظم صادق ,رضازاده شفق، تقی ارانی واحمد کسروی و.. نام برد. برخی ازاینان مانند کاظم زاده ایرانشهرمعتقد بود
که داشتن زبان ها، لباسها، عادات و مراسم گوناگون ، باعث اختلاف وتشتت میگردد. احمدکسروی شعار”یک پرچم، یک آیین (منظورآئین ابداعی خودش)، یک زبان ویک درفش(پرچم)” را سرمیداد ومعتقد بودکه گوناگونی مذاهب، زبانها واندیشهها، مانع وحدت ملی است وباید با یکایک آنها درنبرد بود.
تقی ارانی درسه سال اول تحصیل درآلمان معتقد بودکه زبان ترکی درآذربایجان باید حذف گردد!
تقی زاده بعدها متوجه مشکلات ناشی از تحصیل بزبانی غیر از زبان مادری شده و خواستارآزادی تحصیل زبانهای مادری بود درکنارزبان فارسی وازفارسی نویسی کسروی علناً ودیگران و بشدت انتقاد میکرد.
اندیشه ملت سازی مدرن درایران را که ازآغازقرن بیستم (قبل ازمشروطیت) شروع و دردوران پهلوی اول به سیاست رسمی دولت تبدیل شد بایست درقالب مکان وزمان بررسی کرده و درمورد آن قضاوت نمود. در آن زمان تفکروسیاست تمرکزگرایی ویکسان سازی ملی دربرخی ازکشورهای اروپایی ازجمله
در فرانسه نیزوجودداشت.
ازطرف دیگرموجودیّت ایران توسط دوامپراتوری بزرگ آن زمان یعنی روسیه وانگلیس درخطرجدیقرارداشت ( رجوع شود به قرارداد تقسیم ایران در ) ۱۹۰۷ .
بخشی ازآذربایجان همانند گرجستان وارمنستان درجریان جنگ های اول ودوم روس با ایران (قراردادگلستان در۱۸۱۳وقرارداد ترکمن چای در ۱۸۲۸) به اشغال روسیه درآمد، وبخش دیگرآن درجنوب ارس، مدام درمعرض روس دست اندازی ها قرارداشت. شاید همین موضوع سیاستمداران ومتفکرین ترک ایرانی را برآن داشته بود که درجهت تقویت انسجام ملی ایران آن زمان اقدام نمایند تا بتوانند ازاین طریق دربرابریورشهای همسایه شمالی ایستادگی کنند و لذا فکرملت ـ دولت مدرن را براساس یکسان سازی مردمان ایران ( براساس ونه بسط دموکراسی ،
آزادی، برابری، تکثر و رفع هرنوع تبعیض) مطرح کنند.
در طول یکصد سال گذشته،اجرای سیاست یکسان سازی مردمان ایران براساس زبان، فرهنگ وتاریخ ایران باستان (که به قوم فارس منتسب میشود) و نیزمذهب شیعه، نتوانسته است هویت (زبانی ومذهبی) مردمان غیرفارس ایران را ازبین برده و آنان را درقوم فارس ومذهب شیعه مستحیل کند. برعکس درطی چند دهه اخیر، گسترش شبکۀ ارتباطات جمعی و فضای مجازی، و نیزبا بالارفتن میزان باسوادی درایران موجب شدهاند که ایرانیان غیرفارس وغیرشیعه بیش ازپیش به هویت قومی خود پی ببرند که شامل : سرزمین واسطورهها وعناصر فرهنگی مشترک شان، نظیرزبان، ومذهب وتاریخ، موسیقی وغیره
میباشد.
ان نگاهی کوتاه به جغرافیای مردم ایران وکشورهای همسایه نشان می دهد که هم تباران بخشی ازایرانیان در کشورهای همسایه زندگی می کنند. بخشی ازفارس ها درافغانستان وتاجیکستان، بخشی از بلوچها درپاکستان و افغانستان، بخشی ازعربها درعراق وکشورهای عربی، بخشی ازکردها درعراق ، ترکیه و سوریه، بخشی ازترکمنها درترکمنستان، بخشی ازترکهای آذربایجان درجمهوری آذربایجان ساکن هستند.
خلاصه ابنکه سیاست ملت سازی حول محوریک زبان، یک فرهنگ، یک مذهب و.. نه تنها باعث اتحاد ویگانگی ایرانیان نشد بلکه دربرخی موارد پدیده هویت یابی قومی درمیان مردمان غیرفارس ایران را موجب شده، و به تنشهای قومی درایران دامن زده، ودراستانهای پیرامونی کشور ، جریانات تجزیه طلبی.
(یا بقول خودشان استقلال طلبی ) را قوت بخشیده است
آنچه که ایران امروزدرقرن بیست و یکم برای ساختن “ملت ایران” نیازدارد، تجدید نظراساسی درسیاستی است که دردورۀ پهلوی اول پایه گذاری شده است. بدین معنا که بایست تعریف جدیدی ازملت ایران ارائه شود که درآن اصل، برمبنای پذیرش تکثر وتنوع قومی درایران، وحقوق برابرشهروندی، هم فردی وهم
جمعی، براساس اعلامیه جهانی حقوق بشروکنوانسیون های وابسته به ان، واصول دموکراسی باشد. بایست تکثرقومی را نشانه قوت کشوردانست و رسماً اعلام کرد که ایران کشوری است با اقوام ومردمان گوناگون.
ایرانیان با تبارهای گوناگون، قرنها درمحدودۀ جغرافیایی که درطول تاریخ بزرگ وکوچک شده است ، بر زبان وفرهنگ همدیگرتأ ثیرگذاشته ودرکنارهمدیگربرای حفظ منافع مشترک ملی زندگی کرده اند واکنون نیزمیتوانند همچون شهروندان ایران، درآزادی و، باحقوق برابر فردی وجمعی فرهنگی، زبانی، دینی،اعتقادی، و اقتصادی درکنارهمدیگر زندگی کنند.
برای رسیدن به این هدف ضروریست که رهبران فکری وسیاسی ایران ، ضمن نقد سیاست ملت سازی حکومتهای گذشته وحال، به آموزش عموم دراین زمینه کمک کنند و فرهنگ تکثرگرایی و مدارا را در جامعه تشویق، وفرهنگ دیگرستیزی وخود بزرگ بینی را که دربخشی ازجامعه ایران رسوخ کرده است, بزدایند.
تشکلهای سیاسی اپوزیسیون، بایست به موضوع اقوام پرداخته وسیاست حزب خود را برای اعادۀ حقوق زبانی ، فرهنگی واقتصادی اقوام غیرفارس ، درقالب کشورایران دموکراتیک ارائه دهند. سیاست یکسان سازی قومی وندیده گرفتن هویت قومی مردمان غیرفارس درایران ، اگربرفرض در یک برهۀ زمانی ضروری بود ، درقرن حاضربدون شک خطریست بزرگ ، برای همبستگی مردمان ایران و یکپارچگی کشور.
سعادت مردمان ساکن جغرافیای کنونی ایران (که رسمیت بین المللی هم دارد) دراین است که آنان دست به دست هم داده و برای استقراریک حکومت دموکراتیک درایران بکوشند تا همه اقوام بتوانند با حقوق یکسان در کنارهمدیگردر رامش زندگی کنند. امید است که ازاین طریق درایران آینده جامعه ای شکل گیرد که درآن همگان خود را درایران “صاحبخانه” حس کنند و به طورمساوی ازتمام امکانات کشوربهرهمند شوند و ازاین راه به سازندگی و ایران همبستگی ایرانیان ویکپارچگی کشورکمک کنند. استقراردموکراسی درایران بدون پرداختن به موضوع اقوام و اعادۀ حقوق اقوام غیرفارس میسرنخواهد شد. تمامیّت ارضی ایران، تحت حکومت دموکراتیک آینده، با کنارزدن سیاست یکسان سازی و پذیرش تکثرو تنوع قومی وفرهنگی(زبانی – دینی) و توسعه اقتصادی متوازن دراستانهای غیرفارس، و استقرارمدیریت کشورداری غیرمتمرکز تضمین خواهد شد.
در پایان لازم به یادآوری است ، که درمتن این گفتار واژه های ” قوم واقوام ” به کار رفته است.
در حالی که نگارنده معتقد است که “ملت ایران” از و “اقوام ” گوناگون تشکیل شده است. ملیهای ایرانی نظیرفارسها،ترکها و کردهاو…با جمعیت میلیونی درمنطقه جغرافیایی تاریخی خاص خود ساکن هستند .
درحالی که اقوام ایرانی مانند کلیمی ها ، ارمنیها و…آفریقایی تبارهاو…با جمعتی بسیارکمتر درمناطق متعدد درکشورساکن هستند و منطقه جغرافیایی تاریخی خاص خود را ندارند.
بعلت نبود لغتی معادل در فارسی، برای کلمه “ناسیون”درفرانسه،ویا برای کلمه “نی شن” درانگلیسیازکلمه عربی”ملت”استفاده میشود.
کلمه “ملیت” هم میتواند به جای عبارت”ساب نیشن”(که معنی و تحت اللفظی آن زیر ملت یا خرده ملت است) ممکن است اهانت آمیز تلقی شود مورد استفاده قرار گیرد.
در پایان ضروری است که یاداوری شود که درایران فقط یک ملت وجود دارد و آن “ملت ایران” است که “دولت ایران” آن را نمایندگی میکند.