ابن خلدون و تاریخ نگاری ایرانی
ابن خلدون ( متوفای ۸۰۸ قمری ) جامعه شناس و تاریخ نگار مشهور عرب، در کتاب تاریخ مشهور خود جمله ای دارد که تدبر در آن نکاتی بس ارزنده در اختیار ما قرار میدهد.
ابن خلدون در کتاب خود میگوید:
«وفي الكتب أنّ أرض إيران هي أرض الترك، وعند الإسرائيليين أنهم من ولد طيراش بن يافث وإخوتهم بنو مادي بن يافث وكانوا مملكة واحدة». [۱]
ابن خلدون در این فقره بیان میدارد که در «کتاب های» گوناگون آمده است که ایران، «زمین ترکان» است و نزد بنی اسرائیل، ریشه ایرانیان از طیراش، پسر یافث فرزند نوح میباشد که در تواریخ معروف است به پدر ترکان.
ابن خلدون بلافاصله بعد از این بیان این موضوع میگوید:
«فاما علماء الفرس و نسابتهم فیابون من هذا کله».
در این جمله نیز ابن خلدون بیان میکند که علمای فارس، این نسبت را به کل منکر میشوند.
جدای از بحث قدمت این گزاره تاریخی که در آن به وجود هویت ترکی در ایران فارغ از مباحث کسروی مآبانه اشاره میشود و اساسا رنگ ترکی به ایران بخشیده میشود، نکاتی بس مهم در این فقره و متن تاریخی وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد.
اولا ابن خلدون ادعا میکند که این موضوع نه گفته خودش که بلکه موضوعی است که در کتاب های متعدد بیان شده است! این موضوعی بس اساسی میباشد، ادعای ابن خلدون بدین نحو است که ترکی دانستن ایران، موضوعی محدود و شاذ نیست، بلکه در کتاب های گوناگون این موضوع بیان گردیده است.
دومین نکته مهم این بحث این است که ابن خلدون از کلی گویی عدول میکند و حتی مصادیق کسانی که معتقد بدین امر هستند را هم مشخص میکند، فلذا اساس این مطلب را مستند و مدلل به دلایل و اسناد تاریخی میگرداند.
و سومین موضوعی که از هر دو نکته قبل پر اهمیت تر است این است که نوع برخورد علمای فارس با این موضوع، انکار تام و تمام بوده و این موضوع را ابدا نمیپذیرند!
علیرغم اینکه در کتب مختلف نوشته شده و در تواریخ عبری این موضوع بیان گردیده، علمای فارس به هیچ وجه زیر بار این موضوع نمیروند و به کل منکر این موضوع میباشند.
همین تکجمله کوتاه تاریخ نگاری ایرانی را با چالشی اساسی از نظر معرفت شناسی مواجه میکند؛ اگر قرار باشد در مواجهه با تاریخ و وقایع تاریخی، تاریخ نگاران فارس در ایام و قرون ماضی و گذشته، مباحث را با دیده انکار قطعی و سلب امکان وقوع بنگرند و صرفا آنچه را که خود میپسندند بنویسند، چه اعتباری میتوان برای تاریخ نگاری ایرانی یافت؟
تأکید ابن خلدون بر انکار این نسبت از طرف «علمای فارس» که در زمانه ابن خلدون و دوران پیشین او در کشاکش با ترکان بوده اند، بیانگر این است که علیرغم وجود داده های متعدد در کتب مختلف در این باب، دستگاه معرفتی منتسب به جریان فارس، در تاریخ به دیده صحیح و متد علمی ننگریسته است.
با وجود چنین موضوعات و ایراداتی و با وجود چنین انکار های فله ای و کلی ای چگونه میتوان از صحت تاریخ نگاری ایرانی سخن گفت؟
در سیاق علمی چیزی تحت عنوان انکار فله ای مورد قبول نیست، اینکه علمای فارس در زمانه کشاکش با ترکان، فله ای یک نگاه تاریخی را علیرغم کثرت معتقدین انکار میکنند آیا حجیتی در این سبک از تاریخ نگاری باقی میگذارد؟
پا نویس:
۱_ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، جلد دوم، صفحه ۱۸۱